سیر همگرایی و واگرایی دو سویه در روابط امریکا و اروپا
شورای راهبردی آنلاین- رسانه ها: دکتر علیبمان اقبالی زارچ کارشناس مسائل سیاسی معتقد است همکاری اروپا و آمریکا همکاری مشارکتی است که اهمیت به سزایی برای تامین امنیت و ثبات کل منطقه یورو آتلانتیک دارد و به نوعی این پیشرفت همکاری مشارکتی به تنظیم روابط طرفین بستگی دارد.
اختلاف، رقابت و تضاد منافع میان ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تعابیر گوناگونی هستند که کارشناسان در تبیین نوع رابطه این قدرت ها در دو سوی آتلانتیک به کار می برند.گفتگوی زیر دو نوع واگرایی وجود دارد برای بررسی بیشتر سیر همگرایی و واگرایی دو سویه در روابط امریکا و اروپا است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: سیر همگرایی و واگرایی دو سویه در روابط امریکا و اروپا در چند سال گذشته را چگونه می بینید؟
آمریکا از اوایل هزاره سوم راهبرد همکاری با دیگر کشورها در سطح بین المللی را در چارچوب مقررات و با ساختارهایی شروع کرد و در آن همکاری اولویت آمریکایی ها همکاری نزدیک با روسیه و چین بود. اما بعد از پیروزی آقای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، وی بر این نظر بود که راهبرد اتخاذی خصوصا در دوره هشت ساله آقای اوباما پاسخ کافی را برای تامین منافع آمریکا نداده است و لازم است که تغییرات اساسی در این راهبرد ایجاد شود. یعنی در واقع ترامپ بر این اعتقاد است که تمام ساز و کارهای تعاملات بین المللی و رفتار کشورها و قدرت های دیگر خصوصا سازمان های بین المللی، باید در مسیر تامین منافع اولویتی آمریکا باشد. اگر این مولفه و ساز و کار تعاملات بین المللی و روابط آمریکا با دیگر کشورها حاکم نباشد، حتما باید این روند را تغییر داد. همانگونه که شاهد هستیم، زمانی که آمریکایی ها احساس کردند سازمان یونسکو که یکی از نهادهای برجسته زیر مجموعه سازمان ملل متحد، در مسیر منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی حرکت نمی کند؛ تصمیم به خروج از این سازمان گرفتند. یا همان کاری را که آقای ترامپ در مورد معاهده پاریس انجام داد که از این معاهده خارج شد و یک سری اقدامات دیگر که تعیین کننده این موضوع است که دیپلماسی و سیاست خارجی شخص ترامپ بر حفظ برتری جویی آمریکا در تعاملات بین المللی جهانی بر مبنای تامین حداکثری منافع اقتصادی است. اما قبل از این که به نوع تعاملات ایالات متحده و اروپا اشاره کنیم، بد نیست که نیم نگاهی هم به راهبرد جدید تامین امنیت ملی آمریکا داشته باشیم که اخیرا اعلام شده است. این راهبرد مبتنی بر یک سیاست واقع بینانه است که در این راهبرد چالش های اساسی و اصلی آمریکا برای سال های آینده از روسیه، چین و در مرحله بعد از کشورهای ایران و کره شمالی در ارتباط با موضوعاتی مثل تروریسم و … یاد شده است. در این راهبرد اعلامی، عناوین روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی مکررا اعلام شده است. چین 38 بار، روسیه 28 بار، ایران 17 بار و کره شمالی 16 بار در آن راهبرد مورد اشاره قرار گرفته اند که در واقع تهدیداتی که از جانب آن ها می تواند متوجه امنیت ملی آمریکا باشد، برشمرده شده است. البته در اینجا به موضوعات دیگری مانند امنیت سایبری نیز اشاره شده است که آن ها در مراحل بعدی هستند. در واقع به بحث های چالشی مانند مهاجرت این کشورها با آمریکا و خصوصا روابط کشورهای اسلامی که سفر اتباع این کشورها به آمریکا محدود و ممنوع شده است و یا بحث دیوار کشی در مرز با مکزیک که ترامپ به دنبال عملیاتی کردن این موضوع به عنوان یکی از شعارهای تبلیغاتی خود است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: موضوع ادامه تحریم ها علیه روسیه تا چه حدی منجر به ایجاد اختلافات میان آمریکا و اتحادیه اروپا شده است؟ علل و آینده این اختلاف چیست؟
در رابطه با روابط آمریکا و اروپا بد نیست که ابتدا نیم نگاهی به حال و هوای اروپای امروز داشته باشیم. اروپا بعد از بحران اقتصادی 2008 توانسته است خود را در یک مسیر ثبات و رشد قابل توجه اقتصادی قرار دهد، اما همزمان با چالشی اساسی مواجه شد که مردم انگلیس به خروج از اتحادیه رای دادند و در حال حاضر آمریکا در تنظیم روابط خود با اروپا با چند محور مواجه است. از یک طرف انگلستان است، که انگلیسی ها همواره به دنبال حفظ موازنه بین آمریکا و اروپا بوده اند و سعی در داشتن ارتباطات و تعاملات بسیار نزدیک اقتصادی و دفاعی بوده اند. از طرف دیگر اتحادیه اروپا قرار دارد که اروپایی ها در موضوع امنیت و دفاع تعامل و همکاری نزدیکی با آمریکا در چارچوب ناتو دارند که این نیز خود با پیروزی ترامپ در انتخابات به چالشی جدی در تعاملات طرفین تبدیل شده است. آقای ترامپ بارها اعلام کرده است که دیگر آمریکا حاضر نیست که برای تامین امنیت اروپا بیش از حد هزینه کند و اروپایی ها موظف هستند در قبال تامین امنیت هزینه های بیشتری را در قالب سهم مشارکت در ناتو و دیگر امورات دفاعی پرداخت کنند.
از طرف دیگر در خود اتحادیه اروپا یک سری کشورهای دیگر هستند که بنا به دلایل مختلف ارتباطات نزدیک تری را با آمریکا دنبال می کنند. مخصوصا کشورهای جنوب شرق اروپا مانند رومانی، لهستان، بلغارستان و کشورهای بالتیک، کشورهایی هستند که با توجه به تهدیدی که از سمت شرق احساس می کنند، سعی بر این دارند که همکاری های دفاعی نزدیک تری را با آمریکا داشته باشند. به طور کلی می توان گفت که همکاری اروپا و آمریکا در موضوعاتی مانند ناتو، اوکراین، تروریسم، جنگ سایبری و حقوق بشر متمرکز هست و این همکاری در کنار همکاری های اقتصادی که آمریکا همواره شریک جدی مبادلات بازرگانی با اتحادیه اروپا و انگلیس و دیگر کشورهایی خارج از اتحادیه ، بوده است.
به طور کلی این ذهنیت وجود دارد که همکاری اروپا و آمریکا همکاری مشارکتی است که اهمیت به سزایی برای تامین امنیت و ثبات کل منطقه یورو آتلانتیک دارد و به نوعی این پیشرفت همکاری مشارکتی به تنظیم روابط طرفین بستگی دارد. البته با شروع دوره آقای ترامپ در این همکاری مشارکتی تغییراتی ایجاد شده و طبیعی است اروپایی ها و اتحادیه اروپا در موضوعاتی که به عنوان محوزهای همکاری طرفین ذکر شد، اختلاف نظرهایی دارند. این امر تا حدودی همکاری مشارکتی و شراکت راهبردی دو نوع واگرایی وجود دارد طرفین را دچار نوسان کرده است.در همکاری ایالات متحده آمریکا و اروپا طرفین اهدافی را دنبال می کنند که مهم ترین اهداف اعلامی و دنبال شده توسط طرفین به تعبیر خودشان دفاع از دموکراسی، دفاع از حقوق بشر، حاکمیت قانون، حفظ ثبات و امنیت منطقه یورو آتلانتیک و دفاع انسانی ذکر شده است.
در مورد تحریم های روسیه باید گفت همکاری با روسیه، روابط آمریکا و روسیه بعد از فروپاشی شوروی سابق مراحل مختلفی را طی کرده است. در دوره ای روابط آن ها بسیار نزدیک شده بود، اما از مقطعی روس ها احساس کردند که آمریکایی ها حاضر نیستند در یک همکاری برابر (که از طرف مقامات روسیه ای خصوصا وزیر خارجه این کشور اعلام می شود) همکاری داشته باشند. روس ها راهبردی جدید را انتخاب کردند و در واقع در موضوعات مهمی (که برای اروپایی ها به خصوص در اروپای مرکزی و خاورمیانه مطرح بود) به آمریکایی ها نه گفتند. نمونه بارز آن بحث مقابله و مبارزه با داعش در سوریه بود که روسیه در یک همکاری بسیار نزدیک با جمهوری اسلامی ایران و دولت سوریه در مسیری خاص حرکت کردند که آن مسیر خاص تلاش واقعی برای مبارزه با داعش در این منطقه بود که با موفقیت های مختلفی هم همراه شد. آمریکایی ها قطعا این نوع راهبرد را قبول نداشتند.
در موضوعات دیگر هم اختلافات اساسی وجود دارد که البته در خود آمریکا هم نسبت به روسیه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. از اولویت های اقای ترامپ این بوده است که همکاری های نزدیکی با روسیه داشته باشد و تحریم ها را محدودتر کند، ولی دستگاه قانون گذاری کنگره و سنای آمریکا با این رویکرد آقای ترامپ مخالف بودند و در مواردی نیز که آقای ترامپ به دنبال در پیش گرفتن این راهبرد بوده است، با مخالفت جدی مواجه گردیده است. در این بین روسیه راهبرد سیاست خارجی را عدم مصالحه با ابزار تحریم و تبدیل کشور به یک قدرت از نظر اقتصادی و سیاسی است و همکاری با امریکا در صورتی مورد استقبال است که واشنگتن نگاهی از بالا به پایین نداشته باشد ، البته نباید فراموش کرد که یک حلقه ارتیاطی بین طرفین خصوصا” در موضوع مقابله با گروههای تروریستی وجود دارد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: برخی معتقدند کاخ سفید به ویژه در دوره ترامپ اتحادیه اروپایی را می خواهد که همچون موم در مقابل خواسته های آمریکا تسلیم شود. در موضوع ناتو ترامپ می گوید اروپا باید سهم بیشتری از هزینه ها را پرداخت کند، وی در توافق های فرا آتلانتیکی آمریکا هم تجدیدنظر کرد و حتی از برخی از این توافق ها به نفع اقتصاد ملی ایالات متحده خارج شد. نگاه های دو سویه در مورد ناتو تا چه میزانی همگرا و واگرا است؟
بدون شک اتحادیه بر موضوع حفظ نسبی استقلال عمل تاکید می نماید و موم در دست امریکاییهای نخواهد شد ولی حفظ همکاری الویتی با امریکا و تلطیف مواضع ترامپ بویژه با رایزنی نزدیک تر با ساختارهای حاکمیتی و کنگره امریکا دنبال خواهد نمود و اما در مورد ناتو هم با گسترش روزافزون و قرارگرفتن کشورهایی با مولفه ها و وزن متفاوت دیدگاههای گوناگونی در خصوص تداوم حیات ناتو و تغییرات اساسی در اساسنامه آن وجود دارد . با همه این حال فشارهای ترامپ به اروپا با ابزار امنیت و دفاع همچنان ادامه خواهد یافت.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: امریکا امریکا به توافق اقلیمی و اصرارهای اروپا توجهی نکرد. واشنگتن چه تفاوت ها و اختلاف هایی در مورد توافق اقلیمی دارد؟
اینجا در امریکای ترامپ بیشتر صحبت از دو مولفه منافع اقتصادی و اشتغال است و این احتمال وجود دارد از طرف امریکاییها موضوع پذیرش مجدد توافق اقلیمی البته به شرط ها و شروط در دستور کار قرار گیرد.
اندیکاتور RSI چیست و چگونه کار میکند؟
اندیکاتور RSI که با نام اندیکاتور قدرت نسبی نیز معروف است یک اندیکاتور اصلی در تحلیل تکنیکال است. در ابتدا در سال 1978 توسط جی ولز وایلدر جونیور به دنیای معامله گری معرفی شد. این شخص در آن سال، کتابی منتشر کرد با عنوان مفاهیم جدید در سیستمهای معاملاتی تکنیکال « New Concepts in Technical Trading Systems» و در آن کتاب، برای اولین بار به معرفی اندیکاتور قدرت نسبی پرداخت. در ابتدا از آر اس آی، تنها در بازار اوراق بهادار استفاده میشد اما این اندیکاتور به سرعت در دیگر بازارهای مالی نیز مشهور شد و معامله گران به استفاده از آن علاقه مند شدند. آر اس آی، جزو اسیلاتورها محسوب میشود و از مشتقات میانگین متحرک قیمت است. قبل از پرداختن به RSI، بهتر است کمیدر مورد اندیکاتورها و اسیلاتور RSI بدانید. آر اس آی، یکی از محبوب ترین اندیکاتورها در دنیای معامله گری است.
مفهوم اندیکاتور و اندیکاتور RSI
اندیکاتورها به طور کلی یک سری توابع ریاضی هستند که هر کدام فرمول خاص خود را دارند. دادههایی مانند قیمت، زمان و حجم که در چارت قیمت وجود دارند، متغیرهای مورد نیاز این توابع را تشکیل میدهند. یعنی اینکه اندیکاتورها از این دادههای خام، اطلاعات جدیدی میسازد که مانند یک ابزار کمکی در تحلیل تکنیکال، قابل استفاده هستند. اغلب اندیکاتورها دارای یک گراف یا نمودار و یک سری دادۀ عددی هستند که تحلیلگران و تریدرها از این دو استفاده میکنند.
انواع اندیکاتور RSI
اندیکاتورها اطلاعات خود را با سرعت یکسانی در اختیار ما قرار نمیدهند بلکه برخی از آنها سریع تر از بقیه هستند به عبارت دیگر از نظر سیگنال زمانی با هم فرق میکنند و بر دو نوع زیر هستند:
اندیکاتورهای پیرو یا تاخیری
این گروه از اندیکاتورها معمولا روی خود چارت قیمت قرار میگیرند و با کمیتاخیر تغییر روندها را اعلام میکنند، با نام عمومیاندیکاتور شناخته شده اند مانند انواع میانگینهای متحرک و.. در تقسیم بندیهایی که در پلتفرمهای معاملاتی برای انواع اندیکاتورها لحاظ شده است اندیکاتورهای تاخیری در زیر مجموعه اندیکاتورهای روند Trend Indicators قرار میگیرند.
اندیکاتورهای پیشرو (اسیلاتورها)
این نوع از اندیکاتورها به عنوان اسیلاتور شناخته میشوند و به دلیل اینکه سریع تر، سیگنال میدهند میتوانند تغییر روندها را به موقع حدس بزنند. این نوع اندیکاتورها معمولا در زیر چارت قیمت و به صورت جداگانه قرار میگیرند. دامنه نوسان آنها در یک محدوده خاص است. اسیلاتورها معمولا قدرت روند را بررسی میکنند و هیجانات بازار و نقاط اشباع خرید و فروش را مشخص میکنند. نکته دیگر در مورد اسیلاتورها این است که کاربرد وسیعی در شناسایی واگراییهای قیمتی دارند. این نوع واگراییها را اگر بخواهیم با اندیکاتور پیدا کنیم تنها باید از اسیلاتورها استفاده کنیم و انواع دیگر اندیکاتور برای این کار مناسب نیستند. مکدی، استوکاستیک و RSI جزو معروف ترین انواع اسیلاتورها هستند.
بررسی ویژگیهای اندیکاتور RSI
اندیکاتور RSI یا بهتر است بگوییم اسیلاتور RSI، مانند دیگر انواع اسیلاتورها یک بازه نوسان خاص دارد. این بازه برای آر اس آی، بین دو عدد صفر و 100 قرار دارد. هر چه RSI به عدد 100 نزدیک شود به معنی بالا رفتن قیمت و قدرت بیشتر خریداران است و برعکس اگر این اندیکاتور به سمت اعداد کوچکتر برود به معنی قدرت گرفتن بیشتر فروشندگان است.
مناطق اشباع آر اس آی
اندیکاتور RSI دو منطقه اشباع معاملاتی دارد. منظور از اشباع معاملات همان معامله بیش از حد خرید یا فروش است. یکی از مناطقی که در بازه بین 70 تا 100 قرار دارد منطقه اشباع خرید و دیگری نیز که بین عدد 30 تا صفر بازه RSI قرار دارد منطقه اشباع فروش است. وقتی نمودار RSI، وارد هر کدام از این دو منطقه اشباع معاملاتی میشود اینطور تعبیر میشود که احتمال بازگشت قیمت بالا رفته است.
موارد استفاده از دو نوع واگرایی وجود دارد RSI در معاملات
استفاده از نواحی اشباع اسیلاتور برای تایید گرفتن
همانطور که گفتیم هر گاه نمودار آر اس آی وارد مناطق اشباع خود شود احتمال بازگشت قریب الوقوع قیمت، افزایش مییابد. برخی از معامله گران وقتی تحلیلی انجام میدهند برای ورود به بازار بر پایه تحلیل خود، از اندیکاتور RSI تایید میگیرند. مثلا فرض کنید یک معامله گر بر اساس شکست یک خط روند صعودی، روند بازار را نزولی میبیند و تمایل به ورود به موقعیت SELL دارد اما برای اطمینان بیشتر از اندیکاتور RSI نیز کمک میگیرد. اگر اندیکاتور در ناحیه اشباع خرید باشد معامله گر میتواند با درجه اطمینان بالایی اقدام به فروش کند. اسیلاتور RSI دارای دو محدوده اشباع خرید و فروش است.
نکته مهم : در مورد محدودههای اشباع RSI، این است که نباید به تنهایی از آنها به عنوان سیگنال ورود استفاده کنید یعنی باید در کنار دیگر بخشهای تحلیل و به عنوان تایید از آنها استفاده کنید مثلا در مثال بالا شخص، بدون اینکه خط روند صعودی بشکند مجاز به فروش نیست حتی اگر RSI در منطقه اشباع خرید باشد اما وقتی خط روند شکسته شد اشباع خرید، این شکست را به نوعی تایید میکند و مجوز فروش صادر میشود.
شکست همزمان خطوط روند در اندیکاتور RSI
گاهی اوقات روند نمودار RSI شباهت زیادی با روند خود نمودار قیمت دارد به گونه ای که وقتی در نمودار قیمت، خط رند میکشیم میتوانیم خط روندی مشابه نیز بر روی نمودار RSI بکشیم. وقتی این دو خط روند، همزمان با هم بشکنند در واقع یک سیگنال ورود به بازار در جهت شکست صادر میشود. در این شرایط دیگر نیاز به نواحی اشباع RSI نداریم و از شکست نمودار آن برای گرفتن تایید، استفاده میکنیم. مثلا یک خط روند صعودی شکسته شده در نمودار قیمت داریم، همزمان با آن در نمودار RSI نیز خط روندی صعودی شکسته شده است پس ما مجاز به ورود به موقعیت فروش هستیم حتی اگر نمودار RSI در ناحیه اشباع خرید، قرار نداشته باشد.
شکست خطوط روند در تایمهای اسکالپ در اندیکاتور RSI
نوع دیگر از استفاده از شکست خطوط روند RSI، در تایمهای اسکلپ است. تایمهای اسکلپ به تایمهای زیر 5 دقیقه گفته میشوند که دارای نوسانات سریع تر هستند و اسکلپرها از این تایم فریمها استفاده میکنند. در این تایمها سرعت نمودار RSI، حتی بیشتر از خود نمودار قیمت است یعنی مثلا ممکن است قبل از اینکه خط روندی در نمودار قیمت بشکند خط روند در نمودار RSI، شکسته شود پس شخص اسکلپر به نوعی چند ثانیه زودتر میتواند حرکت بعدی قیمت را پیش بینی خواهد کرد. این چند ثانیه برای یک اسکلپر میتواند بسیار ارزشمند باشد.
پیدا کردن واگراییهای قیمتی
واگرایی Divergence، نشانه است برای احتمال خستگی قیمت و بازگشت آن است یعنی وقتی یک واگرایی رخ میدهد ممکن است نمودار قیمت تغییر روند دهد. البته واگراییها نیز مانند نواحی اشباع تنها یک نشانه یا اخطار برای تغییر احتمالی روند هستند و نه یک سیگنال 100 درصد. پس اگرچه بعد از وقوع واگرایی در بسیاری از موارد، روند عوض میشود در مواردی هم قیمت اعتنایی به واگراییها نمیکند.
نکته مهم :
دیگر این است که حتی در مواردی که قیمت به واگراییها واکنش نشان میدهد این واکنش الزاما به معنی شروع یک روند مخالف قدرتمند نیست. مثلا بارها مشاهده شده است که بعد از واگرایی، تنها قیمت برای مدتی وارد حالت درجا زدن میشود و هیچ روند مخالف و جدید صعودی یا نزولی ای شکل نمیگیرد. پس باید واگراییها نیز در کنار سایر بخشهای تحلیل، مورد استفاده قرار گیرند.
نحوه پیدا کردن واگراییها به کمک اسیلاتور RSI
واگرایی به کمک اسیلاتور RSI بر اساس مفهوم کلاسیک روند استوار است. در مفهوم کلاسیک روند گفته میشود برای نزول باید به ترتیب دره و قله پایین تری از دره و قلۀ قبلی ساخته شوند در مورد روند صعودی نیز برعکس این حالت است یعنی باید قله و دره جدید بالاتر از قله و دره ماقبل باشند. در این صورت است که میگوییم روند داریم. وقتی واگرایی رخ میدهد. یعنی شرط صحت روند که همان تشکیل قله یا دره جدید است با ضعف انجام شده است.
در تشخیص این ضعف:
اندیکاتور به کمک ما میآید به این صورت که آنچه در نمودار قیمت رخ میدهد در نمودار RSI رخ نمیدهد و از روی این عدم همراهیِ دو نمودار در حین تشکیل سوینگهای جدید، میفهمیم که روند فعلی دارای یک مشکل و ضعف است. برای درک بهتر موضوع باید انواع واگراییها را درک کنید. انواع واگرایی هایی که به کمک اندیکاتور RSI قابل تشخیص هستند
انواع واگراییهای قیمتی
واگرایی معمولی Regular divergence(RD)
در این نوع واگرایی، نمودار قیمت یک دره یا قله فراتر و قوی تر از میسازد اما نمودارِ اندیکاتور، این سوینگ قوی جدید را تایید نمیکند یعنی اینکه سوینگ جدید در نمودار اندیکاتور، کوچکتر از قبلی است. وقتی این اتفاق افتاد متوجه ضعف در سوینگ پایانی میشویم که اخطاری برای بازگشت قیمت است چون نشان از ضعف طرف غالب روند دارد و گویی که معامله گران طرف مقابل میخواهند روند جدیدی بسازند.
در واگرایی معمولی بر دو نوع است:
-واگرایی معمولی مثبت RD+
در کفهای یک روند نزولی اتفاق میافتد و خبر از صعود احتمالی میدهد.
-واگرایی معمولی منفی RD-
در سقفهای یک روند صعودی اتفاق میافتد و خبر از احتمال نزولی شدن قیمت میدهد.
واگرایی مخفی Hidden Divergence
در این نوع واگرایی، کف یا سقف جدید در نمودار قیمت ساخته نمیشود اما در اندیکاتور این اتفاق میافتد پس میتوان گفت در واگرایی مخفی رفتار اندیکاتور بر رفتار قیمت تقدم پیدا میکند. این نوع واگرایی نیز بر دو نوع است:
واگرایی مخفی مثبت HD+
در کفهای یک روند نزولیِ اصلاحی رخ میدهد. کف جدید (دره پایین تر) در اندیکاتور RSI ساخته میشود اما در خود نمودار قیمت این اتفاق نمیافتد. این نوع واگرایی به ما میگوید که اصلاح نزولی، رو به پایان است و روند صعودی دوباره در حال شروع شدن است.
واگرایی مخفی منفی (HD-)
در سقفهای روندهای صعودیِ اصلاحی رخ میدهد. در نمودار قیمت، سقف جدیدِ قیمتی وجود ندارد ولی در اندیکاتور RSI یک سقف جدید ساخته میشود. این اتفاق به معنی بازگشت قریب الوقوع روند نزولی و پایان احتمالی اصلاح صعودی است.
استفاده از اسیلاتور RSI در کنار مکدی
برخی از معامله گران از اندیکاتور RSI در کنار مکدی MACD استفاده میکنند. مکدی نیز یکی دیگر از اسیلاتورهای پر طرفدار در تحلیل و معامله گری تکنیکال است. در مکدی هم دارای یک نمودار مختص به خود است و یک ویژگی بارز هم دارد که تغییر فاز نامیده میشود. همان طور که گفتیم، اسیلاتورها دارای یک محدوده نوسان هستند. در اسیلاتور مکدی، محدوده نوسان به دو بخش منفی و مثبت تقسیم میشود وقتی نمودار مکدی از بخش مثبت محدوده خود، وارد بخش منفی میشود یا برعکس این اتفاق رخ میدهد، گفته میشود که مکدی تغییر فاز داده است. اگر تغییر فاز مکدی با یک سیگنال آر اس آی مثلا وجود واگرایی در RSI، همزمان شود یک سیگنال قوی برای ورود به بازار صادر شده است. این نوع سیگنال ها درجه موفقیت بالایی خواهند داشت.
استفاده از اندیکاتور RSI در کنار استوکاستیک
در انواعی از سبکهای معاملاتی، از دو اسیلاتور RSI و استوکاستیک در کنار هم استفاده میشود. در این سبکها، واگراییها به صورت همزمان در هر دو اسیلاتور بررسی میشوند. در صورتی که در هر دو اسیلاتور، واگرایی وجود داشت ورود به معاملات شروع میشود. البته استوکاستیک، سیگنالهای کاذب بیشتری نسبت به RSI دارد و شاید استفاده از این دو اسیلاتور در کنار هم چندان درست نباشد. استفاده از اندیکاتور RSI در کنار استوکستیک
نحوه تنظیم کردن دو نوع واگرایی وجود دارد اسیلاتور RSI
اندیکاتور RSI تنظیمات چندان پیچیده ای ندارد و غالبا تنها متغیرِ مهم آن، دوره زمانی اندیکاتور است. غالبا دورۀ RSI در بسیاری از پلتفرمها به صورت پیش فرض روی عدد 14 قرار دارد. اما برخی از معامله گران عقیده دارند که بازار به صورت دوره ای به تنظیمات متفاوتی از اندیکاتور RSI واکنش بهتری دارد. پس به هر دارایی خاصی که معامله میشود از دوره ای متفاوت برای RSI استفاده میکنند. اما شاید در نهایت برای یک معامله گر مبتدی، همچنان استفاده از دوره 14 RSI بهترین انتخاب باشد.
پایان مقاله
در پایان باید گفت که هرچند اندیکاتور RSI عمر طولانی ای دارد اما همچنان در بین معامله گران بازارهای مالیِ مختلف محبوب است. البته RSI نیز مانند سایر اندیکاتورها سیگنالهای کاذب زیادی دارد. و نباید به صورت تمام و کمال از آن پیروی کنیم بلکه صرفا باید نقش یک ابزار دو نوع واگرایی وجود دارد کمکی را برای ما داشته باشد. نکته دیگر این است معامله گران حرفه ای در همه جای چارت از اندیکاتور RSI استفاده
نمیکنند و بسته به تناسب موقعیت با استراتژیهای خود از این ابزار استفاده میکنند. معامله گرانِ تازه کار نیز باید با آزمون و خطا و مطالعه بیشتر در مورد این اندیکاتور، استفاده گزینشی و مطلوب از آن را فرا بگیرند. تنها در این صورت است که تاثیر مثبت استفاده از RSI، در معاملات احساس خواهد شد.
تفکر همگرا و واگرا
آنچه امروزه باعث تمایز افراد در جوامع میشود، نوع و شکل تفکر آنهاست، چرا که تفکرات افراد منشا رفتارها و برخوردهای اجتماعی آنان است و هر فرد با نوع تفکراتش، شخصیت خود را می سازد. نوع نگاه به دنیایی که در آن زندگی میکنیم و چگونگی تعامل با محیط، وابسته به نوع تفکر ماست.
کنش اشخاص مختلف در مواجهه با مسائل و تلاش برای یافتن راهحل را میتوان به دو شیوهی تفکر همگرا (Convergent thinking) و تفکر واگرا (Divergent Thinking) تقسیم نمود.
- تفکر همگرا : ارایه راهحلهای قدیمی در برابر یک مساله است. ارزیابی و قضاوت کلید اصلی این نوع تفکر است.
- تفکر واگرا : ارایه راهحلهای جدید در حل مساله است. از عرف و عادات دور می شود و سنت شکن است.
خلاق شدن، نیازمند آموزش و تمرین مداوم است، تا ذهن در همهی موارد و مراحل، تفکر خلاقانهای داشته باشد و در مواجهه با مسایل روزمره زندگی، گزینههای بهتر را بهکار ببندد. متاسفانه تفکر واگرا در نظام خانواده، جامعه، نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران، اجرا نمیگردد. در نظام آموزشی سنتی، تفکر همگرا، روش قالب اندیشیدن است.
تفکر همگرا چیست؟
تفکر همگرا نوعی از تفکر است که روی یک پاسخ مشخص، سازمان یافته و آشنا تمرکز میکند. این تفکر روی سرعت، منطق و دقت تاکید میکند. تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه است. تفکری محافظه کار است و مبتنی بر روش و قاعده خاصی است.
نمونه هایی از تفکر همگرا عبارتند از:
- پاسخ به سؤال های تستی.
- پاسخ به سؤال های حفظی.
- به یاد آوردن نام ها، اسامی، اعداد، تصاویر، صداها.
- رو نویسی از یک تکلیف.
- پیدا کردن راه حل های به هم مرتبط و نزدیک به هم.
- پیدا کردن یک یا دو راه حل خاص برای هر مسأله.
- نگاه خطی، سیاه و سفید و همه یا هیچ به مسایل زندگی.
تفکر واگرا چیست؟
برخی مسایل در ریاضیات، مهندسی و پزشکی تنها در سطح تفکر همگرا قابل حل هستند، اما بسیاری دیگر از مسایل بخصوص آنهایی که به انسان مربوط می شوند نیاز به تفکر واگرا دارند. تفکر واگرا به معنی نگاه کردن به یک موضوع از جهات مختلف، دادن پاسخ های غیر معمول به یک مسأله، محدود نشدن به زمان و مکان و در نظر گرفتن گزینه های متفاوت، جدید و از پیش تعیین نشده برای یک موضوع است.
تفکر واگرا، ذهن ما را از جهات مختلف به سمت جهان باز می کند. به این ترتیب، بهتر قادریم جهان را از زوایای مختلف کشف و تمام احتمالات را برای حل مسائل زندگی مان در نظر بگیریم. به شخص این امکان را می دهد که از دایره بسته تجربیات خودش خارج شده و به فراسوی تجاربش بنگرد.
در تفکر واگرا پاسخ قطعی وجود ندارد و پاسخ های بسیاری ممکن است وجود داشته باشند و می توان آن را مشابه با تفکر خلاق دانست. تفکر واگرا در واقع قدرت اتصال و سازماندهی اطلاعات در ذهن و ارایه چیزی جدید است. افرادی که بتوانند ارتباط بیشتری میان دادههای ذهنی خود بوجود آورند قادر هستند پاسخهای متعدد و بیشتر به یک موقعیت بدهند.
در تفکر واگرا، خلاقیت بهعنوان محور اندیشه مطرح است و در تفکر همگرا، تفکر منطقی و استدلالی، محور عمل است.
تفاوتهای بین تفکر واگرا و همگرا
- جهت تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه و افکار پذیرفته شده است، ولی تفکر واگرا از عرف و عادات دور میشود و سنتشکن است.
- در تفکر همگرا تلاش میشود یک رابطهی منطقی بین عناصر برقرار شود و فرد سعی میکند آن را بیابد. ولی در تفکر واگرا، بین امور نامربوط، ارتباط برقرار میشود و سعی میشود، عناصر و اجزا نامربوط بههم متصل شوند.
- در تفکر همگرا، امکان اشتباه نیست و فرد سعی دارد، از اشتباه پرهیز نماید. در تفکر واگرا، به فرد فرصت اشتباه داده میشود.
- برای تفکر همگرا، جهت مشخص است، اما مسیر خاصی در تفکر واگرا وجود ندارد و مقصد مشخص نیست.
- در تفکر همگرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است یعنی همیشه یک جواب صحیح یا ناصحیح وجود دارد؛ اما در تفکر واگرا، جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هر کدام از جوابها به گونهای درست باشد.
- تفکر همگرا، تلاشی است برای بررسی، انتخاب یا گزینش مهمترین راهها که به یک یا چند مورد ختم میشود. اما تفکر واگرا تلاشی است برای جستوجوی افکار ما و توجه به امکانات و مسیرهای فراوان.
عناصر دخیل در تفکر واگرا
گیلفورد بیان میکند که در تفکر واگرا، میتوان سه عنصر را به عنوان مهمترین عناصر شناسایی و سنجش کرد:
- انعطافپذیری اندیشه(Flexibility): این عنصر، غیرمعمول بودن جوابها و راهحلهای ارائه شده را مورد سنجش قرار میدهد.
- اصالت اندیشه(Originality): این عنصر، ارائه راهحل یا جواب تازه، بدون استفاده از میانبرهای ذهنی مهم است.
- سیالی اندیشه(Fluency): این عنصر، تعداد گزینههای اعلام شده، در کمترین زمان حایز اهمیت میباشد.
- جزئی نگری اندیشه(Elaboration): توانایی ارائه جزئیات برای طرح ارائه شده.
هر چه تفکری انعطاف پذیرتر، اصیلتر و سیالتر باشد، میزان واگرایی در آن بیشتر است و در این صورت آن تفکر، خلاقتر است.
گیلفورد و همکارانش، آزمونهای بسیاری را برای سنجیدن این ۴ عنصر، استاندارد کردند. از جمله آزمون عنوان داستان و استفادههای غیرمعمول.
در آزمون استفاده های غیر معمول، برای مثال به آزمون شونده کلمه آجر داده می شود و از او خواسته می شود تا در مدت ۸ دقیقه تمام موارد استفاده آجر را بیان کند:
- پاسخ یکی از دانش آموزان این گونه است: ساختن خانه / ساختن طویله / ساختن مدرسه / ساختن کلیسا / ساختن دودکش / ساختن اجاق. چنانچه ملاحظه می شود همه ی این پاسخ ها طبقه ی واحدی از استفاده از آجر، یعنی ساختن مربوط می شود و نشان دهنده ی انعطاف پذیری و واگرایی کمی می باشد.
- دانش آموز دیگری این پاسخ ها را داده است: گذاشتن جلو در / زدن به یک سگ / درست کردن قفس کتاب /غرق کردن یک گربه / کوفتن به میخ / درست کردن دروازه دو نوع واگرایی وجود دارد های فوتبال. این پاسخ ها انعطاف پذیرند و نشان دهنده واگرایی بیشتر تفکرند.
تفکر واگرا بهتر است یا تفکر همگرا؟
این دو نوع تفکر را می توان به صورت موازی و از طریق فعالیت های مختلف، پرورش داد و لزوما، یکی بر دیگری مقدم نیست.
برخی افراد گمان می کنند، تفکر واگرا همان خلاقیت است و این دو را با هم یکی می دانند. در حالی که اگر با دقت به این مساله نگاه کنیم، متوجه می شویم، خلاقیت یکی از مهمترین محصولات تفکر واگراست.
تفکر خلاق حاصل همکاری تفکر واگرا و همگراست. برای حل مساله یک فرد ابتدا باید ذهن خود را آزاد بگذارد و با تفکر واگرا راهحلهای متنوع و زیادی را بیابد. سپس با استفاده از تفکر همگرا، این محصولات فکری متنوع را از نظر علمی یا عملی و یا مفید بودن، مورد بررسی قرار دهد، بهترین آنها را انتخاب کرده و با فکری متمرکز، به اصلاح و تعدیل و اجرای آن بیندیشد.
تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر همگرا نیست؛ بلکه به دلیل میل بیشتر ذهن ما به سمت تفکر همگرا، لازم است به سمت مقابل و تفکر آزادتر هم توجه داشته باشیم. اما هر دو اندیشه لازم، مفید و هر کدام در جای خود ضروری است.
آفتهای تفکر همگرا
واقعیت این است که؛ داشتن تفکر همگرا امری فراگیرتر است. این حالت دلایل بسیاری میتواند داشته باشد. از جمله میل زیاد ذهن به حرکت در مسیر عادتها. آن چه که تبدیل به عرف و عادت شده است، آزموده و پذیرفته شده است، بنابراین نیازی به سنجش مجدد و پذیرفتن عواقب آن نیست. چقدر آسانتر خواهد بود که در همان مسیر همیشگی و بدون هیچ چالش و زحمتی باشیم. بنابراین تفکر همگرا امری رایج در میان انسانهاست.
در این حالت تفکر، آفتی رخ میدهد. اینکه وقتی که در مواجهه با مسالهای یک پاسخ به ذهن ما خطور میکند، ذهن تمام انرژی را روی آن یک فکر سرمایهگذاری میکند و راه را به روی هر حرکتی میبندد و دیگر نمیتوانیم به پاسخهای دیگر بیندیشیم.
وقتی بهصورت همگرا میاندیشیم، حتی اگر در لحظهی نخست، افکار متنوع و متفاوتی هم به ذهنمان برسد، دستگاه قدرتمند پالایش و سانسور منطقی در ذهن، با سرعت و قدرت، این ایدهها را در هم ادغام و حذف میکند، تا به یک پاسخ، برای تمرکز برسد.
برای تمرین خلاقیت فرزندان خود می توانید کتاب خلاقیت و تفکر واگرا (سحر خوئینی) را تهیه فرمایید.
واگراییها
پیمان ارمغان
در جلسه پیش بحث در مورد برخی اندیکاتورها و کاربردهای آن را به پایان رساندیم. در ادامه مباحث آموزشی به معرفی یکی از مباحث حیاتی در تحلیل تکنیکال به نام واگراییها خواهیم پرداخت. در حقیقت در کنار کاربردهایی که از برخی اندیکاتورها مانند RSI و MACD در مباحث قبلی ذکر کردیم؛ یک وجه مهم از کاربرد این اندیکاتورها به کارگیری آنها در مبحث واگراییها است.
پیمان ارمغان
در جلسه پیش بحث در مورد برخی اندیکاتورها و کاربردهای آن را به پایان رساندیم. در ادامه مباحث آموزشی به معرفی یکی از مباحث حیاتی در تحلیل تکنیکال به نام واگراییها خواهیم پرداخت. در حقیقت در کنار کاربردهایی که از برخی اندیکاتورها مانند RSI و MACD در مباحث قبلی ذکر کردیم؛ یک وجه مهم از کاربرد این اندیکاتورها به کارگیری آنها در مبحث واگراییها است.
واگرایی چیست؟
واگرایی در یک تعریف کلی به معنای حرکت قیمت و اندیکاتور در خلاف جهت یکدیگر است و نتیجه این امر عموما این است که در هنگام وقوع واگرایی، قیمت از ادامه حرکت باز میایستد و تغییر جهت میدهد.اما واگرایی انواع مختلفی دارد که در ادامه به معرفی آن خواهیم پرداخت.
واگرایی معمولی (Regular Divergence-RD)
واگرایی معمولی خود به دو نوع واگرایی منفی و مثبت طبقه بندی میشود.
واگرایی معمولی منفی (RD-) هنگامیاتفاق میافتد که در روند صعودی، قیمت سقف جدیدی تشکیل دهد، اما اندیکاتور موفق به تشکیل سقف جدیدی بالاتر از سقف قبلی نشود.مانند شکل زیر:
وقوع واگرایی منفی به معنی هشداری برای ریزش قیمت است. واگرایی معمولی مثبت(RD+) هنگامی اتفاق میافتد که در روند نزولی، قیمت کف جدیدی تشکیل دهد، اما اندیکاتور موفق به تشکیل کف جدیدی، پایینتر از کف قبلی نشود. مانند شکل زیر:
وقوع واگرایی مثبت به معنی سیگنالی برای صعود قیمت است.
در مبحــث واگراییها میتوان از اندیکاتورهای مختلفی استفاده کرد، اما استفاده از دو اندیکاتور RSI و MACD نسبت به سایر اندیکاتورها متداولتر است. برای مثال به شکل زیر که نمودار قیمت شرکت تکین کو با نماد رتکو را نمایش میدهد توجه کنید:
این شکل چگونگی وقوع واگرایی معمولی منفی بین قیمت و اندیکاتور MACD را نمایش میدهد. همانطور که میبینیم قیمت سقف جدیدی بالاتر از سقف قبلی تشکیل داده، در حالی که اندیکاتور موفق به این امر نشده است و پس از وقوع واگرایی شاهد ریزش سنگین قیمت سهم بودهایم.
شکل بعدی مربوط به نمودار قیمت شرکت توسعه صنعتی ایران با نماد وتوصا است:
در این شکل شاهد وقوع یک واگرایی معمولی مثبت بین قیمت و اندیکاتور MACD هستیم. در اینجا مشاهده میکنیم که قیمت کف جدیدی، پایینتر از کف قبلی تشکیل داده است در حالی که در اندیکاتور کف شکل گرفته بالاتر از کف قبلی است. همینطور که مشاهده میشود در اثر وقوع این واگرایی قیمت با رشد فزایندهای همراه شده است.
در جلسات بعد به ادامه بحث در مورد واگرایی همراه با مثالهای بیشتر خواهیم پرداخت. در صورتی که در مورد مباحث مطرح شده سوال یا نظر خاصی وجود داشت میتوانید آن را با ایمیل [email protected] در میان بگذارید.
عوامل واگرایی کشورهای جهان اسلام | گفتگو با دکتر افشار سلیمانی / کارشناس مسائل بین الملل
کشورهای اسلامی جدا از داشتن اشتراکات و همانندی های عمیق دینی ، مذهبی ، سیاسی و تضاد منافع در حوزه های ملی وغیر ملی از نظامهای سیاسی ، شرایط اقتصادی و فرهنگی و دربرخی جهات متفاوتی برخوردارند . در این راستا برای بررسی بیشتر نوع همگرایی و یا واگرایی این کشورها و بررسی عوامل واگرایی در آن گفتگویی با دکتر سلیمانی داشته ایم:
بسترهای مفاهمه و همگرایی کشورهای اسلامی را در مرتبه نخست میان این کشورها و دیگر بازیگران عرصه بین الملل چگونه ارزیابی میکنید؟
با نگاهی به اوضاع حاکم بر نظام بین الملل پسا دو قطبی و جنگ سرد و شناسایی مولفه های اساسی آن بوضوح در می یابیم که در جهان متکثر ، غیر منعطف یا کم منعطف، تقریبا سلسله مراتبی رها شده در فضای نه تک قطبی و نه چندقطبی سیستم بین الملل کنونی با آمیزه ای از رویکردهای ایدیولوژیک، عملگریانه ، ساختارگرا و واقع بینانه که شاهد نبرد میان ذهنی گرایی وعینی گرایی هستیم . حوزه های جغرافیایی و اقتصادی مفاهمه و همگرایی متفاوت است. رویکرد عملگرایی ،رءالیستی وایده آلیستی بر رویکرد ایده الیستی وعملگرایی می چربد و بازی برد-باخت و حتی در برخی موارد بازی با حاصل جمع صفر را جایگزین بازی برد-برد میکند تا آنجا که می توان گفت در دنیای کنونی بازی برد -برد برابر اساسا وجود ندارد و در خوش بینانه ترین حالت میتوان از بازی بیش برد-کم برد سخن به میان آورد؟ لذا درچنین فضایی نمیتوان از مفاهمه وهمگرایی اکثریتی میان آن دسته از کشورهایی که رویکرد ایده آلیستی -پراگماتیستی صحبت کرد. در مقایسه با چنین شرایطی ، میتوان گفت که مفاهمه و همگرایی میان کشورهایی که رویکرد پراگماتیستی-ایده الیستی دارند بسیار بیشتر از مجموعه کشورهایی است که از استراتژی برعکس برخوردارند.
از آنجا که چنین شرایطی سبب وابستگی کشورهای درحال توسعه را به کشورهای توسعه یافته میگردد لذا میزان مفاهمه میان آنها را به کمترین دو نوع واگرایی وجود دارد حد ممکن تقلیل میدهد.در واقع میان رویکرد ایده آلیستی ، غیردموکراتیک یا کمتر دموکراتیک بودن و توسعه نیافتگی و درحال توسعه بودن رابطه مستقیمی وجود دارد و همینطور میان پراگماتیست بودن ، دموکراتیک بودن و توسعه یافتگی رابطه مستقیم وجود دارد.
متاسفانه اکثریت قاطع کشورهای اسلامی (منهای دو یا سه کشور ) در ردیف کشورهای غیر پراگماتیست قرار می گیرند که وابستگی های زیادی به دول عملگرا و بازیگر اصلی صحنه روابط بین الملل دارند و به همین دلیل امکان مفاهمه و همگرایی میان آنها اندک و غیر عام است.بویژه آنکه دولتهای غیر دموکراتیک به دلیل ترس از حرکتهای معترضانه مردم خود مجبور به باج دهی به قدرتهای بزرگ هستند. ضعف اقتصادی وسیاسی این کشورها سبب بروز تفرقه میان آنها گردیده و مانع از همگرایی آنها شده است .ضمن اینکه این کشورها امکان همگرایی با کشورهای عملگرای توسعه یافته را هم ندارند ،ازسوی دیگر میزان همگرایی میان کشورهای توسعه یافته بیشتر است وهمین شرایط وعوامل سبب برد بیشتر بازیگران پراگماتیست دربرابر کشورهای ایده آلیست در ابعاد دو وچندجانبه ای میگردد.
آیا بلوکی به نام جهان اسلام در عرصه بین الملل وجود دارد؟
با توجه به مواردی که درپاسخ به سوال نخست اشاره شد و با درنظر داشت اینکه کشورهای اسلامی دارای اختلافات عمیق دینی ، مذهبی ، سیاسی و تضاد منافع درحوزه های ملی وغیر ملی هستند و ازسوی دیگر از نظامهای سیاسی ، شرایط اقتصادی وفرهنگی متفاوت و دربرخی جهات متضادی برخوردارند ، نمیتوان مدعی وجود بلوکی به نام اسلام در جهان شد.نمونه بارز این ادعا سازمان همکاری کشورهای اسلامی است که با اعضای 57 کشوری خود تاکنون موفق به رفع اساسی هیچ بحرانی در جهان اسلام نشده است.در واقع این سازمان محل تجمیع تضادهاست نه اشترکات .بویژه تضادهای آشکار و نهانی که میان کشورهای موثر این سازمان در حوزه های مختلف وجوددارد. برای مثال میتوان به کم وکیف رویکردهای ایران و کشورهای خلیج فارس و این کشورها با یکدیگر ،ترکیه با عراق وایران ،عربستان و ترکیه با ایران و سوریه و ….نظری افکند. بنابراین نمی توان گفت نظریه ای بنام جهان اسلام وجوددارد .البته ممکن است نظریه پردازانی باشند که متاثر از عقاید و آرزوهای خود چنین نطریه ای را طراحی کنند. (که بوده اند وهستند) اما در عینبت وعمل نمیتوان آن را مشاهده کرد.
نظریه اسلامی روابط بین الملل امکان عینی وعملی دارد؟
نظریه های روابط بین الملل عموما خاستگاههای مختلف دارند یا برگرفته از ایدءولوژیهای مختلف هستند یا برگرفته از واقعیات کنشها و واکنشهای صحنه روابط بین الملل.اکثر نظریه های روابط بین المللی در یک قرن اخیر در کشورهای غربی بروز وظهور یافته اند و تحت تاثیر آکسیونهای واحدهای سیاسی درقالبهای انفرادی و جمعی متحول شده و دچار اصلاح وتغییر شده اند.در تحول این نظریه ها جنگهای جهانی اول ودوم و فروپاشی شوروی نقش بسزایی داشته اند. درمیان کشورهای اسلامی هم نظریه های مختلفی مطرح شده اما قابلیت عینی نیافته اند .در مقایسه نظریه های روابط بین المللی غربیها و جهان اسلام تفاوت اساسی بترتیب در رویکردهای واقع بینانه و ایدءولوژیک آنهاست.هر چند که تئوریهای صادره ازسوی غربیها بصورت مطلق جنبه پراگماتیستی پیدا نکرده اند اما در مواقع وموارد زیادی درمقایسه با نظریه هایی که منشاء اسلامی دارند عملگرایانه تر وواقع بینانه تر وعینی گرایانه تر بوده اند و تعداد قابل توجهی از نظریه های آنها دروادی عمل به اجرا درآمده اند و امکان تحلیل وقایع بین المللی باستناد آن نظریه ها وجود داشته است. یکی از دلایل عمده این تفاوت برخورداری از مولفه های حداکثری قدرت برای تحقق مفاد نظریه ها یشان است که جهان اسلام آنگونه که باید ازاین مولفه ها برخوردارنبوده اند و ناگزیر تحت تاثیر ضرورتهای سیستم بین المللی قرارگرفته اند.بعنوان مثال میشود نظریه های مربوط به نظام دوقطبی دوران جنگ سرد را با تءوریهای مربوط به امت واحده اسلام یا معرفی جمهوری اسلامی ایران بعنوان ام القرای جهان اسلام درنظرگرفت.البته باید به ابن نکته نیز اشاره شود که مزید بر تفاوت آشکار در مولفه های قدرت ، اختلاف میان واحدهای سیاسی زیرمجموعه جهان اسلام از دلایل دیگر عدم عینیت نظریه هایی که خاستگاه جهان اسلامی دارند می باشد.
این نظریه در صورت امکان وجودی دارای چه مبانی و ایستارهایی است؟
با توجه به نکاتی که درپاسخ به سوالات دوم وسوم اشاره شد ،باردیگر تکرار می کنم امکان صرف هرنظریه ای درهرزمینه علوم انسانی من جمله روابط بین الملل که منشاء ذهنی ،ایدءولوژیک و آمالی داشته باشد فارغ از میزان عینیت و اهرمهای تحقق آن ،همواره وجود داشته و من بعد نیز وجود خواهد داشت. در چنین نظریه ای مبانی اصلی آن علی الاصول باید پارامترهایی ازقبیل دین اسلام ، عدم سلطه پذیری ، فاکتورهای همگرایی و واگرایی عقیدتی ،سیاسی ،فرهنگی ،اقتصادی وامنیتی باهدف همکاری حول منافع مشترک وقوی شدن در برابر قدرتها و کنار نهادن متضاد.
مبانی دیپلماتیک همگرایی و وحدت جهان اسلام چیست؟
در شرایط کنونی جهان تصور اینکه مبانی همگرایی جهان اسلام کدامند تا حدود بسیار زیادی ذهنی گرایانه خواهد بود . اگر دراین موضوع که پس از گذشت 35 سال از زمان طرح تقریب مذاهب اسلام از سوی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران تا چه میزان در این هدف به موفقیت رسیده ایم شاید پاسخ مناسبی به این سوال باشد. نه تنها همگرایی حاصل نشده بلکه دامنه اختلافات گسترده تر شده است. شرایط حاکم بر سوریه، فلسطین ،عراق ،لبنان ،مصر ،بحرین ، اردن ،ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی از شمال آفریقا تا مناطق مختلف آسیا و ظهور پدیده هایی بنامهای مختلف مانند سلفی گری ، تکفیری ، داعش ، القاعده و صدها شاخه افتراق افکن نشانگر عدم وجود همگرایی درمیان کشورهای مسلمان است ، چنین اوضاعی مانع از آن میشود که بتوان از موضوعی بنام جهان اسلام سخن گفت .البته ازدیدگاه نظری صرف ،مبانی نطریه جهان اسلام که در شرایط کنونی مدینه فاضله ای بیش نیست ،محاط بر وحدت حول محور توحید، نبوت ، امت واحد ، پرهیز ازاختلاف و رقابت و هم افزایی های دیپلماتیک ،اقتصادی ،فرهنگی وامنیتی و مساعی همه کشورها باهم و برای هم به منظور خروج از وابستگی کشورهای اسلامی به قدرتهای برتر جهان اسلام با هدف تقویت بنیه اقتصادی و نظامی باشد که به نظر میرسد صرفا فرضش محال نیست. فی الوافع استراتژی همه باهم برای هم بر بنیان تقویت اعتماد متقابل فراگیر وهمه جانبه می تواند نطریه ای بنام جهان اسلام را شکل دهد که با توجه به واقعیات موجود حداقل تا دهه آینده و پرمحتمل تا دهه های آینده امکان بروز وظهور آن بعید بنظر میرسد.
عوامل سیاسی- دیپلماتیک واگرایی کشورهای جهان اسلام در عرصه بین الملل کدام است؟
واقعیات موجود نشان میدهد که کفه ترازوی واگرایی بر کفه همگرایی در جهان اسلام بسیار سنگینی میکند از مهمترین عوامل واگرایی که در پاسخ به سوالات پیشین بصورت پراکنده به برخی ازآنها اشارت رفت عبارتنداز:
– قرائت های متفاوت و متضاد از دین اسلام و مذاهب آن
– عدم پذیرش اسلام سیاسی در اکثر کشورهای اسلامی
– تضاد منافع کشورهای اسلامی با یکدیگر
– وابستگی اکثر دولتهای کشورهای مسلمان به قدرتهای برتر در نظام بین الملل
– عدم وجود نظامهای سیاسی مردمسالار در اکثر کشورهای اسلامی که موجب وابستگی بیشتر این کشورها به بازیگران محوری سیستم بین الملل میگردد.
– متفاوت بودن موقعیتهای ژءو پولیتیک وژءو اکونومیک کشورهای مسلمان ورقابت میان آنها برای ایفای نقش برتر
– ارجحیت منافع شخصی وگروهی حاکمان ورهبران اکثر کشورهای اسلامی بر منافع ملی و ضرورتهای محوریت اسلامی
– تلاش برنامه ریزی شده قدرتهای بزرگ در راستای ایجاد تفرقه میان کشورهای مسلمان و رویکرد ابزاری آنها به این کشورها
دیدگاه شما