ارزش خالص دارایی یا NAV در بورس چیست؟
هرکسی که وارد بازار سهام میشود، میخواهد سرمایه خود را افزایش داده و از معاملات خود سود بگیرد. در همین راستا، پی بردن به ارزش ذاتی سهام اهمیت بهسزایی پیدا میکند. هرگاه تحلیلگران متوجه شوند که قیمت روز یک سهم پایینتر از ارزش ذاتی آن است، اقدام به خرید همان سهم میکنند. این در حالی است که اگر تحلیلگران متوجه شوند نرخ روز یک سهم بالاتر از ارزش ذاتی آن است، در صورت وجود سهام مورد نظر در پرتفویشان، آن را نگهداری کرده یا به فروش میرسانند. برای پی بردن به این اطلاعات ارزشمند، مفهومی به نام «ارزش خالص دارایی» باید مورد بررسی قرار بگیرد. در ادامه به شما خواهیم گفت که ارزش خالص دارایی چیست و چگونه میتوان آن را محاسبه کرد. پس با ما همراه باشید تا با هم ببینیم NAV چیست و چرا اهمیت دارد؟!
ارزش خالص دارایی چیست؟
ارزش خالص دارایی یا «Net Asset Value» که اختصاراً به آن «NAV» گفته میشود، به ارزش خالص داراییهای سهمی و مالی یک شرکت سرمایه گذاری اشاره دارد. به عبارت دیگر، اگر میخواهید بدانید که NAV چیست و در چه جاهایی کاربرد دارد، میتوان گفت که از این مفهوم در بررسی ارزش خالص شرکتهایی استفاده میشود که ماهیت سرمایه گذاری دارند که از جمله آنها میتوان موارد زیر را نام برد:
شما میتوانید بفهمید که ارزش خالص داراییهای هریک از شرکتهای نامبرده به کمک NAV چیست و آنگاه ماهیت سودده بودن یا نبودن آن شرکت برایتان روشن خواهد شد. در ادامه با یک مثال عینی به شما خواهیم گفت که دقیقاً ارزش خالص دارایی چیست و چرا اهمیت دارد.
چطور میتوان به ارزش خالص دارایی شرکتها پی برد؟
پس از این که فهمیدیم ارزش خالص دارایی چیست، آنگاه باید بدانیم که چرا این موضوع برای شرکتهای سرمایه گذاری اهمیت دارد، چراکه ارزش خالص دارایی های شرکت ها بهصورت پی در پی توسط تحلیلگران و فعالان بازار مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. در واقع اصطلاح nav در بورس است که اهمیت دارد و میتوان تنها آن را برای سهام سرمایه گذاری بورسی بررسی کرد. اما ارزش خالص دارایی را میتوانید برای هر چیزی به کار ببرید.
برای مثال، اگر شما یک صندوق امانات در بانک داشته باشید که در آن سند ۳ ملک به علاوه ۱۰۰ سکه طلا وجود داشته باشد که ۳۰ تا از سکهها متعلق به شریک کاری شما باشد، شما زمانی میتوانید ارزش خالص دارایی آن صندوق خود را بدست بیاورید که مقدار هزینهها و بدهیهای آن را در نظر نگیرید که در آن صورت شما باید ۱۰ سکه شریکتان را از حساب کلی حذف کنید. پس ارزش خالص دارایی صندوق امانت شما برابر با سند ۳ ملک به علاوه ۷۰ سکه طلا خواهد بود.
با توجه به این مثال، میتوان فهمید که دقیقاً NAV چیست و چگونه ارزیابی میشود. البته این مفهوم در موقعیتهای مختلف میتواند نامهای دیگری داشته باشد. در مثال فوق، شما از لفظ nav استفاده نمیکنید، بلکه میگویید دارایی یا ثروت من فلان مقدار است. این ثروت و دارایی تنها در مورد شرکتهای سرمایه گذاری بورس است که با عنوان «NAV» به کار برده میشود. در ادامه فرمول محاسبه NAV را به شما خواهیم گفت.
محاسبه NAV چگونه انجام میشود؟
در مثال فوق به شما گفتیم که برای پی بردن به ارزش خالص دارایی خود، باید تمام هزینهها و بدهیهای آن را حذف کنید. در مورد محاسبه NAV نیز همین کار را انجام میدهیم تا بفهمیم ارزش خالص دارایی چیست؛ این فرمول به صورت زیر است:
باید در نظر داشته باشید که از این فرمول ساده، تنها برای محاسبه داراییهای محدود یک واحد سرمایه گذاری استفاده میشود و برای محاسبه داراییهای هنگفت برخی از شرکتها این فرمول جواب نمیدهد و نمیتواند پاسخ صحیحی را در اختیار شما بگذارد. بنابراین میتوان روی روشهای دیگری نیز حساب کرد که نتیجه دقیقتری را به ما نشان میدهند، مانند فرمول زیر:
(ارزش افزوده سرمایهگذاریها) + (سرمایه در گردش خالص) + (ارزش افزوده داراییهای غیرجاری) = ارزش خالص دارایی (nav)
چرا محاسبه ارزش خالص داراییها اهمیت دارد؟
شما با هر روشی که به بررسی ارزش خالص داراییهای یک شرکت سرمایه گذاری بپردازید، در نهایت به این نتیجه کلی خواهید رسید که این شرکت چه مقدار دارایی خالص و چه مقدار بدهی و هزینه دارد. باید این نکته را در نظر داشته باشید که تمام شرکتها بدهی دارند، اما مهم این است که تعداد بدهیهای آنان از داراییهای آنان بیشتر نباشد که محاسبه ارزش خالص داراییها این موضوع را برای ما روشن خواهد ساخت.
انواع NAV کدامند؟
وقتی بدانیم که ارزش خالص دارایی چیست، آنگاه میتوانیم انواع آن را نیز به صورت زیر بررسی کنیم:
ارزش خالص داراییهای یک شرکت به ازای هر واحد در زمان خرید واحدها، nav صدور را نشان میدهد. این مفهوم به همراه مقداری کارمزد جهت صدور واحدهای جدید در نظر گرفته میشود.
ارزش خالص داراییهای یک شرکت به ازای هر واحد در زمان فروش واحدها، nav ابطال را نشان میدهد. یعنی اگر شما قصد فروش داراییهای صندوق سرمایه گذاری خود را داشته باشید، باید به این قیمت توجه کنید.
اگر شما بتوانید زیر ناو ابطال بخرید و بالای آن نیز به فروش برسانید، در این صورت میتوانید از معامله و بده بستان خود سود بگیرید. بنابراین ناو ابطال و ناو صدور در تشخیص زمان خرید و فروش نقش دارند و هردوی آنها روی تابلو نمایش داده میشوند.
سخن نهایی
اگرچه برخی از سهامدارن صرفاً از روی تغییرات ارزش خالص داراییهای یک صندوق، عملکرد آن را ارزیابی میکنند، اما این روش برای تمام صندوقها جواب نمیدهد. برای مثال، اگر ببینیم که nav یک صندوق از تاریخ دو به سوم اُفت داشته است، ممکن است به این نتیجه برسیم که صندوق عملکرد خوبی نداشته. این مهم در مورد برخی از صندوقها درست است. اما در مورد برخی دیگر که سود نقدی تقسیم میکنند، قطعاً خروج پول از آن موجب اُفت ناو خواهد شد، اما این به معنی عملکرد ضعیف آن نیست.
بنابراین شما میتوانید از بررسی و ارزیابی ارزش خالص داراییها در مورد صندوقهای سرمایه گذاری در اکثر موقعیتها استفاده کرده و از روی این ارزش به ورود و خروج صحیح معاملات خود پی ببرید. اما باید دقت کافی داشته باشید و در زمانهایی که این روش جواب نمیدهد، سایر فاکتورهای مربوط به صندوقها را بررسی نمایید.
مصوبه شورای عالی بورس برای صندوق های دارا و پالایش یکم ابلاغ نشده است
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از فارس، شورای عالی بورس هفته قبل مصوبهای در مورد مدیریت صندوق دارایکم و پالایش یکم داشت که بر اساس آن باید اساسنامه و امیدنامه صندوقها اصلاح شود و برای هر صندوق بازارگردان در نظر گرفته شود همچنین روش خرید و ابطال واحدهای سرمایهگذاری صندوقها تغییر کند.
در این زمینه با یک مقام مسئول تماس گرفتیم که وی گفت: هنوز هیچ یک از مصوبات شورای عالی بورس برای اجرا به صندوقهای دارایکم و پالایش شده ابلاغ نشده است.
به گفته وی، قرار است مطابق مصوبه شورای عالی بورس، علاوه بر در نظر گرفتن بازارگردان برای صندوقها، شیوه ابطال واحدهای سرمایهگذاری صندوقها اصلاح شود و نیز اساسنامه و امید نامه این دو صندوق سرمایهگذاری دولتی اصلاح شود.
صندوق دارا یکم که از محل فروش باقیمانده سهام دولت در بانکهای ملت، تجارت و صادرات و نیز بیمههای اتکایی ایرانیان و البرز بود، در بهار سال ۹۹ به قیمت هر واحد ۱۰ هزار تومان با درنظر گرفتن ۲۰ درصد تخفیف به مردم فروخته شد، گرچه قیمت این واحدها تا ۲۴ هزار تومان هم رسید، اما بعد از ریزش بازار الان این صندوق با ۹۲۲۸ تومان یعنی حدود ۸ درصد زیان از اصل سرمایه بعد از ۲.۵ سال همراه است.
صندوق پالایش یکم هم از محل باقیمانده سهام دولت در پالایشگاههای تهران، اصفهان، تبریز و فرمول صحیح بازارگردانی بندرعباس بود که آن هم با ۲۰ درصد تخفیف به مردم فروخته شد که اکنون بعد از ۲ سال با ۲۶ درصد زیان از اصل سرمایه خود به ۷۴۱۸ تومان معامله میشود.
کلـاف ســردرگـــم مشــکلات بازارگردانی ناشی از چیست؟/شیوه فعلی کار بازارگردانها منجر به عمق بخشی بازار نمیشود/بازار سهام کارا نیست!
مدیرعامل سرمایه گذاری اعتضاد غدیر گفت: در بازارهای مالی پیشرفته شرایط پایداری برای بازارگردانهای بازارهای بین المللی وجود دارد و مطابق اختیار خود بازارگردانها ارزش ذاتی تعیین شده و در حدود کف و سقف ارزش ذاتی سهام، سودی از محل اسپرد (spread -اختلاف قیمتها) به وجود می آید و از این محل کسب انتفاع می کنند اما متاسفانه در ایران عملیات بازارگردانی به شکل دستوری بوده و به منظور گرفتن کارمزد انجام می شود.
صاحب نظران معتقدند زمانی بازارگردانی می تواند فعالیتی سودآور و در راستای منافع بازار سهام باشد که امکان استقراض سهام وجود داشته باشد؛ به طور مثال بازارگردان هزار سهم را طبق قراردادی از یک شخص دارنده آن قرض و هزینه استقراض را هم پرداخت میکند و متعهد میشود این میزان سهم را در تاریخ مشخصی برگرداند. در اینجا هم از مزیتهای بازارگردانی که از سوی شرکت بورس یا فرابورس پیش بینی شده استفاده میکند و هم اگر دامنه نوسان برداشته شود، میتواند سهم را با معاملات خود، به قیمت واقعی نزدیک کند. اگر هم اشتباه کرده باشد، آن هزار سهم را بدهکار است و ضرر میکند. اگر کار خود را به درستی پیش ببرد، توانسته بیش از آن هزار سهم پول درآورد. اینجاست که به دلیل ریسک موجود، انگیزه برای به تعادل رساندن قیمت سهم وجود دارد و با استفاده از اهرم سهام قرضی، این کار برای بازارگردان میسر میشود. در واقع فعالیت واقعی بازارگردانی با هدف خلق ثروت و به عنوان یک کسب و کار سودآور شکل میگیرد. اما در هر صورت پدیده صف در بورس ما وجود دارد و با وجود آنکه برای حدود ۲۰۰ نماد بازارگردانی انجام میشود، صفهای خرید و فروش همچون قبل برپا هستند.
در همین زمینه حسین بوستانی مدیرعامل سرمایه گذاری اعتضاد غدیر و تحلیلگر بازار سرمایه در گفت و گو با زهرا فعله گری خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد در خصوص کارکردهای بازارگردانی و بررسی ابعاد آن، اظهار کرد: بازارگردانی به عنوان عاملی مهم در نقدشوندگی سهام در کشورهای پیشرفته به حساب می آید که فعالان این حوزه طبق اصول سرمایه گذاری اقدام به معامله کرده و سهامی را خریداری و یا می فروشند اما در کشورما بازارگردانها مطابق بخشنامه سازمان بورس معامله میکنند و فعالیت آنها محدود است؛ در حقیقت آنها طبق یک فرمول صحیح بازارگردانی دامنه تغییر و مظنه مشخص شده فعالیت کرده و کف و سقفهای قیمتی سهامی را معامله می کنند.
بوستانی تشریح کرد: بازارگردانها عمدتا به سهام با نقدشوندگی و حجم معاملات بالا تمایل نشان می دهند و اگر به میزان حداقل تعهد معاملات روزانه سهام معامله کنند، عملیات بازارگردانی از گردن آنها ساقط شده و تکلیفی بر درگیر کردن منابع خود نخواهند داشت.
وی افزود: در زمانی که بازار سهام شرایط مساعدی را ندارد، صندوقها مطابق همین بخشنامه دست و پا شکسته نیز عمل نخواهد کرد و مدعی هستند که منابع کافی برای این موضوع ندارند و در چنین شرایطی مدیر صندوق و دیگر مسئولان آن متخطی محسوب شده و به همین ترتیب پروندههای تخلف برای آنها شکل میگیرد.
مدیرعامل سرمایه گذاری اعتضاد غدیر بیان کرد: در کشور ما هزینه عملیات بازارگردانی و تأمین مالی عموما به عهده سهامدار عمده بوده و در بیشتر مواقع به عنوان فعالیت حمایتی از نقدشوندگی کاربرد دارد اما در کشورهای پیشرفته بازارگردانی به عنوان یک عملیات سودآور به حساب می آید.
بوستانی مطرح کرد: در بازارهای مالی پیشرفته شرایط پایداری برای بازارگردانهای بازارهای بین المللی وجود دارد و مطابق اختیار خود بازارگردانها ارزش ذاتی تعیین شده و در حدود کف و سقف ارزش ذاتی سهام، سودی از محل اسپرد (spread -اختلاف قیمتها) به وجود می آید و از این محل کسب انتفاع می کنند اما متاسفانه در ایران عملیات بازارگردانی به شکل دستوری بوده و به منظور گرفتن کارمزد انجام می شود.
وی تصریح کرد: اگر بازار اندکی از تعادل خارج بشود، دیگر کسب منفعتی نمی شود، بنابراین تا زمانی که این فعالیت خودجوش و مبنی براقتصاد واقعی نباشد نمی توان به کارکرد و نقش اصلی آن در عمق بخشی به بازار امیدوار بود.
بوستانی در تکمیل سخنان خود گفت: به طور فرضی اگر در یک روز بازار با صف فروش سنگینی مواجه بشود نمی توان انتظار داشت که یک بازارگردان قوی بتواند هر میزان عرضهای که وجود دارد آن را خریداری کند و یا به تمامی تقاضاها پاسخ بدهد؛ چنین اقدامی منطقی و ممکن نیست؛ از این رو سال گذشته که چنین شرایطی به وجود آمده بود، بازارگردانها معتقد بودند که بازار ارزنده نیست و کارایی لازم را ندارد. در بازار کارا قیمت به ارزش ذاتی نزدیک است و بازارگردان ها دقیقتر و راحتتر می توانند به فعالیت خود بپردازند بنابراین نبود زیرساخت مناسب در بازار سهام داخلی انتقادی قابل قبول بوده و طرح این مشکلات از جانب بازارگردانها صحیح است؛ به طور کلی مشکلات بازرگردانی همچون کلافی سردرگم بوده که نمی توان مجزا آن را تحلیل و بررسی کرد.
اهرم مالی چیست؟
اهرم مالی که به عنوان اهرم یا معامله در دارایی شناخته می شود ، به استفاده از بدهی برای به دست آوردن دارایی های اضافی اشاره دارد.
استفاده از اهرم مالی برای کنترل مقدار بیشتری دارایی (با وام گرفتن پول) باعث می شود بازده سرمایه گذاری نقدی مالک افزایش یابد. یعنی با اهرم مالی:
افزایش نرخ دارایی منجر به سود بیشتر نقدینگی مالک می شود، درصورتی که نرخ بهره وام کمتر از نرخ افزایش ارزش دارایی باشد. کاهش ارزش دارایی ها منجر به ضرر بیشتر وجه نقد مالک می شود.
- اهرم مالی استفاده از پول قرض گرفته شده (بدهی) برای تأمین مالی خرید دارایی است با این انتظار که درآمد یا سود سرمایه از دارایی جدید بیش از هزینه وام گرفتن باشد.
- در بیشتر موارد، تأمین کننده بدهی محدودیتی را در میزان آماده بودن برای پذیرش قرار می دهد و محدودیتی را در میزان اهرم اعطای آن نشان می دهد. در مورد وام با پشتوانه دارایی، تأمین کننده مالی از دارایی به عنوان وثیقه استفاده می کند تا زمانی که وام گیرنده وام را بازپرداخت کند. در مورد وام جریان نقدینگی، از اعتبار عمومی شرکت برای پس گرفتن وام استفاده می شود.
این راهنما به طور خلاصه نحوه کار اهرم مالی، نحوه اندازه گیری آن و خطرات مرتبط با استفاده از آن را بیان می کند.
اهرم مالی چگونه کار می کند
هنگام خرید دارایی، سه گزینه برای تأمین مالی در دسترس شرکت است: استفاده از حقوق صاحبان سهام، بدهی و اجاره ها. به غیر از حقوق صاحبان سهام، بقیه گزینه ها هزینه های ثابتی را متحمل می شوند که کمتر از درآمدی است که شرکت انتظار دارد از دارایی بدست آورد. در این حالت، فرض می کنیم که شرکت برای تأمین مالی خرید دارایی از بدهی استفاده می کند.
مثال:
فرض کنید که شرکت X می خواهد دارایی را خریداری کند که 100000 دلار هزینه دارد. این شرکت یا می تواند از دارایی سهام یا بدهی استفاده کند. اگر این شرکت گزینه اول را انتخاب کند، 100٪ دارایی را در اختیار خواهد داشت و هیچ گونه بهره ای پرداخت نخواهد شد. اگر ارزش دارایی 30 درصد افزایش یابد، ارزش دارایی به 130 هزار دلار افزایش می یابد و شرکت 30 هزار دلار سود کسب می کند. به همین ترتیب، اگر دارایی 30٪ استهلاک کند، دارایی 70،000 دلار ارزیابی می شود و شرکت 30،000 دلار ضرر خواهد کرد.
روش دیگر، این شرکت ممکن است با گزینه دوم پیش برود و دارایی را با استفاده از 50٪ سهام عادی و 50٪ بدهی تأمین مالی کند. اگر دارایی فرمول صحیح بازارگردانی 30٪ افزایش یاب ، دارایی 130،000 دلار ارزیابی می شود. این بدان معناست که اگر شرکت بدهی 50 هزار دلاری را پس دهد، 80 هزار دلار باقیمانده است که به سود 30 هزار دلاری تبدیل می شود. به همین ترتیب، اگر دارایی 30٪ استهلاک کند، دارایی 70،000 دلار ارزیابی می شود. این بدان معناست که پس از پرداخت بدهی 50،000 دلاری، شرکت با 20،000 دلار باقی خواهد ماند که به فرمول صحیح بازارگردانی معنای ضرر 30،000 $ (50،000 - 20،000 $) است.
میزان اهرم مالی چگونه اندازه گیری می شود؟
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام برای تعیین میزان اهرم مالی واحد تجاری استفاده می شود و نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام شرکت را نشان می دهد. این به مدیریت شرکت، وام دهندگان، سهامداران کمک می کند تا سطح ریسک را در ساختار سرمایه شرکت درک کنند. این احتمال را نشان می دهد که واحد وام گیرنده در انجام تعهدات بدهی خود با مشکل روبرو شده باشد یا سطح اهرم آن در سطح سالم باشد. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام به شرح زیر محاسبه می شود:
نسبت D / E = کل بدهی / مجموع حقوق صاحبان سهام
بدهی کل، در این مورد، به بدهی های جاری شرکت (بدهی هایی که شرکت قصد دارد ظرف یک سال یا کمتر پرداخت کند) و بدهی های بلند مدت (بدهی با سررسید بیش از یک سال) اشاره دارد.
حقوق صاحبان سهام (مبلغی که سهامداران در شرکت سرمایه گذاری کرده اند) به اضافه مقدار سود انباشته (مبلغی که شرکت از سود خود حفظ کرد) اطلاق می شود.
شرکتهای بخش تولید معمولاً نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بالاتر از شرکتهای صنعت خدمات را گزارش می دهند، که نشان دهنده میزان بیشتر سرمایه قبلی در ماشین آلات و داراییهای دیگر است.
سایر نسبت های اهرم
سایر نسبت های معمول اهرم برای اندازه گیری اهرم مالی شامل موارد زیر است:
- نسبت بدهی به سرمایه
- بدهی به نسبت EBITDA
- نسبت پوشش بهره
در حالی که نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام معمول ترین نسبت اهرم مورد استفاده است، سه نسبت فوق نیز به طور مکرر در مالی شرکت ها برای اندازه گیری اهرم شرکت استفاده می شود.
خطرات اهرم مالی
اگرچه اهرم مالی ممکن است منجر به افزایش سود برای یک شرکت شود، اما ممکن است منجر به ضررهای نامتناسب شود. ضررها ممکن است زمانی اتفاق بیفتند که پرداخت سود برای دارایی بر وام گیرنده چیره شود زیرا بازده از دارایی کافی نیست. این ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که دارایی در ارزش خود کاهش یابد یا نرخ بهره به سطوح غیرقابل کنترل برسد.
نوسان قیمت سهام
افزایش مقادیر اهرم مالی ممکن است منجر به تغییرات زیادی در سود شرکت شود. در نتیجه، قیمت سهام شرکت به طور مکرر افزایش و کاهش خواهد یافت و مانع از حسابداری صحیح گزینه های سهام متعلق به کارمندان شرکت خواهد شد. افزایش قیمت سهام به معنی پرداخت سود بیشتر سهامداران به شرکت خواهد بود.
ورشکستگی
در مشاغلی که موانع ورود به آن کم است، درآمد و سود آن بیشتر از مشاغل دارای موانع ورود زیاد، دارای نوسان است. نوسانات درآمدها ممکن است به راحتی یک شرکت را به ورشکستگی سوق دهد زیرا این شرکت قادر به افزایش تعهدات بدهی خود و پرداخت هزینه های عملیاتی خود نیست. با بازپرداخت بدهی های پرداخت نشده، طلبکاران می توانند برای بازیابی بدهی های بدهکار خود در دادسرای ورشکستگی پرونده ای را به حراج دارایی های تجاری بکشند.
دسترسی به بدهی های بیشتر کاهش یافته است
هنگام وام دادن به شرکت ها، ارائه دهندگان مالی سطح اهرم مالی شرکت را ارزیابی می کنند. برای شرکت هایی که نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آنها بالا است، وام دهندگان کمتر از پیش می توانند وجوه اضافی را پیش ببرند، زیرا خطر بالاتری برای پیش پرداخت وجود دارد. با این حال، اگر وام دهندگان موافقت کنند که وجوه خود را به یک شرکت با اهرم اعتبار بالا برسانند، با نرخ بهره بالاتری وام می دهد که برای جبران خطر بالاتر عدم پرداخت کافی است.
اهرم عملیاتی
اهرم عملیاتی به عنوان نسبت هزینه های ثابت به هزینه های متغیر متحمل شده توسط یک شرکت در یک دوره خاص تعریف می شود. اگر هزینه های ثابت از میزان هزینه های متغیر بیشتر باشد، یک شرکت دارای اهرم عملیاتی بالایی است. چنین شرکتی به تغییرات در حجم فروش حساس است و نوسانات ممکن است بر EBIT شرکت و بازده سرمایه سرمایه گذاری شده تأثیر بگذارد.
اهرم عملیاتی بالا در شرکتهای سرمایه دار مانند شرکتهای تولیدی معمول است زیرا آنها برای تولید محصولات خود به تعداد زیادی ماشین نیاز دارند. صرف نظر از اینکه شرکت فروش انجام دهد یا خیر، شرکت نیاز به پرداخت هزینه های ثابت مانند استهلاک تجهیزات و هزینه های نگهداری دارد.
استفاده بهینه از اهرم مالی در ساختار سرمایه شرکت
یک شرکت برای اداره امور خود به سرمایه مالی نیاز دارد. برای بیشتر شرکت ها، سرمایه مالی با انتشار اوراق بدهی و فروش سهام عادی جمع می شود. مقدار بدهی و حقوق صاحبان سهام که ساختار سرمایه شرکت را تشکیل می دهد، پیامدهای ریسک و بازده زیادی دارد. بنابراین، مدیریت شرکت باید از یک فرایند دقیق و محتاطانه برای ایجاد ساختار سرمایه هدف شرکت استفاده کند. ساختار سرمایه به این صورت است که بنگاه اقتصادی و رشد خود را با استفاده از منابع مختلف وجوه مالی تأمین می کند.
استفاده تجربی از اهرم مالی
اهرم مالی، میزان استفاده از اوراق بهادار با درآمد ثابت و سهام ترجیحی در ساختار سرمایه شرکت است. اهرم مالی به دلیل سپر مالیات بهره که توسط قانون مالیات بر درآمد شركت آمریكا تأمین می شود، دارای ارزش است. استفاده از اهرم مالی سود شرکت را افزایش می دهد. با این اوصاف، اگر شرکت درآمد مشمول مالیات کافی برای محافظت از خود نداشته باشد، یا اگر سود عملیاتی آن زیر یک مقدار حیاتی باشد، اهرم مالی ارزش سهام را کاهش می دهد و بنابراین ارزش شرکت را کاهش می دهد.
با توجه به اهمیت ساختار سرمایه یک شرکت، اولین قدم در فرایند تصمیم گیری سرمایه این است که مدیریت یک شرکت تصمیم بگیرد که چه مقدار سرمایه خارجی برای کار خود نیاز دارد. پس از تعیین این مبلغ، مدیریت باید بازارهای مالی را بررسی کند تا شرایطی را که شرکت می تواند سرمایه جذب کند تعیین کند. این مرحله برای فرآیند بسیار مهم است زیرا محیط بازار ممکن است توانایی شرکت در انتشار اوراق بهادار بدهی یا سهام عادی را با سطح یا هزینه جذاب محدود کند. با این اوصاف، پس از فرمول صحیح بازارگردانی پاسخ به این سوالات، مدیریت یک شرکت می تواند سیاست مناسب سرمایه را طراحی کرده و بسته ای از ابزارهای مالی را که باید به سرمایه گذاران بفروشد، بسازد. با پیروی از این فرآیند سیستماتیک، تصمیم مالی برای مدیریت باید مطابق برنامه استراتژیک بلند مدت آن، و اینکه چگونه می خواهد شرکت را به مرور رشد دهد، اجرا شود.
استفاده از اهرم مالی در صنایع و بخشهای تجاری بسیار متفاوت است. بخشهای زیادی از صنعت وجود دارد که شرکتها با درجه بالایی از اهرم مالی در آنها فعالیت می کنند. فروشگاه های خرده فروشی، شرکت های هواپیمایی، فروشگاه های مواد غذایی، شرکت های سودمند و موسسات بانکی نمونه های کلاسیک هستند. متأسفانه، استفاده بیش از حد از اهرم مالی توسط بسیاری از شرکت ها در این بخش ها، نقشی اساسی در مجبور کردن بسیاری از آنها برای طرح ورشکستگی داشته است.
تأثیر اهرم مالی بر عملکرد
شاید بهترین راه برای نشان دادن تأثیر مثبت اهرم مالی بر عملکرد مالی یک شرکت ارائه یک مثال ساده باشد. بازگشت سرمایه ROE یکی از اصول اساسی مورد استفاده در سنجش سودآوری یک تجارت است زیرا در مقایسه سود حاصل از تولید یک شرکت در سال مالی با سرمایه ای که سهامداران سرمایه گذاری کرده اند. به هر حال، هدف هر تجارت این است که برای به حداکثر رساندن ثروت سهامداران، و ROE معیار بازگشت سرمایه سهامداران است.
اندازه گیری ریسک اهرم مالی
مدیریت شرکت تمایل دارد اهرم مالی را با استفاده از نسبت های پرداخت بدهی کوتاه مدت اندازه گیری کند. همانطور که از نام آن پیداست، از این نسبت ها برای اندازه گیری توانایی شرکت در انجام تعهدات کوتاه مدت خود استفاده می شود. دو مورد از بیشترین نسبت های پرداخت بدهی فرمول صحیح بازارگردانی کوتاه مدت، نسبت جاری و نسبت آزمایش هستند. هر دو این نسبت ها دارایی های جاری شرکت را با بدهی های جاری آن مقایسه می کنند. با این حال، در حالی که نسبت جاری معیار ریسک جمع شده را ارائه می دهد، نسبت آزمایش ارزیابی بهتری از ترکیب دارایی های جاری شرکت برای اهداف تحقق تعهدات مسئولیت فعلی آن ارائه می دهد، زیرا موجودی کالا را از دارایی های جاری مستثنی می کند.
از نسبت های سرمایه گذاری برای اندازه گیری اهرم مالی نیز استفاده می شود. در حالی که بسیاری از نسبت های سرمایه گذاری در صنعت مورد استفاده قرار می گیرند، دو معیار مشهور عبارتند از نسبت بلند مدت بدهی به سرمایه و نسبت کل بدهی به سرمایه. استفاده از این نسبت ها برای اندازه گیری اهرم مالی نیز بسیار مهم است. با این حال، اگر مدیریت از دارایی های شرکت اجاره کند بدون اینکه از ارزش دارایی های موجود در ترازنامه شرکت استفاده کند، تحریف این نسبت ها آسان است. علاوه بر این، در یک محیط بازار که نرخ وام های کوتاه مدت کم است، مدیریت ممکن است برای تأمین نیازهای سرمایه کوتاه مدت و بلند مدت خود از بدهی کوتاه مدت استفاده کند. بنابراین، برای انجام یک تحلیل دقیق ریسک، از معیارهای سرمایه گذاری کوتاه مدت نیز باید استفاده شود.
از نسبت پوشش برای اندازه گیری اهرم مالی نیز استفاده می شود. نسبت پوشش بهره، همچنین به عنوان نسبت سود به دست آمده از زمان شناخته می شود، شاید شناخته شده ترین معیار ریسک باشد. نسبت پوشش بهره بسیار مهم است زیرا نشان دهنده توانایی شرکت در داشتن درآمد عملیاتی قبل از مالیات برای پوشش هزینه های مالی آن است. نسبت وجوه حاصل از عملیات به کل بدهی و نسبت جریان عملیاتی جریان نقدی به کل بدهی نیز معیارهای خطر مهمی هستند که توسط مدیریت شرکت استفاده می شود.
عواملی که در روند تصمیم گیری ساختار سرمایه در نظر گرفته شده اند
هنگام ایجاد ساختار سرمایه شرکت، بسیاری از عوامل کمی و کیفی باید در نظر گرفته شود. اول، از نقطه نظر فروش، شرکتی که فعالیت فروش بالایی و نسبتاً پایداری از خود نشان می دهد، در مقایسه با شرکتی که فروش کم و بی ثبات تری دارد، در موقعیت بهتری برای استفاده از اهرم مالی قرار دارد.
ثانیاً، از نظر ریسک تجاری، شرکتی با اهرم عملیاتی کمتر تمایل دارد که بتواند اهرم مالی بیشتری نسبت به شرکتی با درجه بالای اهرم عملیاتی بدست آورد.
سوم، از نظر رشد، شرکتهای با رشد سریعتر احتمالاً بیشتر به استفاده از اهرم مالی اعتماد خواهند کرد زیرا این نوع شرکتها تمایل به سرمایه بیشتری در اختیار دارند تا همتایان رشد کند.
چهارم، از نظر مالیات، شرکتی که در یک بازه مالیاتی بالاتر قرار دارد ، تمایل به استفاده از بدهی بیشتر برای استفاده از مزایای سپر مالیات بهره دارد.
پنجم، یک شرکت با سودآوری کمتر تمایل به استفاده از اهرم مالی بیشتری دارد، زیرا یک شرکت با سودآوری کمتر معمولاً در موقعیت کافی قوی نیست که بتواند عملیات تجاری خود را از طریق وجوه تولید شده داخلی تأمین کند.
همچنین با بررسی تعداد زیادی از عوامل داخلی و خارجی می توان به تصمیم ساختار سرمایه رسیدگی کرد. اول، از دیدگاه مدیریت، شرکتهایی که توسط رهبران متجاوز اداره می شوند تمایل دارند از اهرم مالی بیشتری استفاده کنند. از این نظر، هدف آنها از استفاده از اهرم مالی نه تنها افزایش عملکرد شرکت بلکه کمک به اطمینان از کنترل آنها بر شرکت است.
نتیجه گیری
وقتی شرایط خوب است، می توان با انتشار سهام یا اوراق قرضه سرمایه جمع کرد. با این حال، وقتی اوضاع بد است، تأمین کنندگان سرمایه معمولاً موقعیت امن را ترجیح می دهند، که به نوبه خود تأکید بیشتری بر استفاده از سرمایه بدهی دارد. با توجه به این نکته، مدیریت تمایل دارد ساختار سرمایه شرکت را به شکلی تنظیم کند که انعطاف پذیری را در جذب سرمایه آینده در یک فضای دائماً در حال تغییر بازار فراهم کند.
علت افزایش بازارگردانهای خودکار (AMMs) چیست؟
تصور کنید یکی از دوستان دانشگاه نزد شما آمده و به شما بگوید که قصد دارد یک بات (bot) بازارگردان خودکار ایجاد کند و برای آن یک قیمت مشخص هم تعیین کرده باشد. همچنین تصور کنید که او برای الگوریتم تعیین قیمت خود از فرمول x*y=k استفاده کند. اگر این دوست شما بخواهد که در این ایده تجاری او سرمایهگذاری کنید، واکنش شما چه خواهد بود؟ این توضیحاتی که دوست شما در این مثال میدهد، چیزی مانند Uniswap، یکی از بازارگردانهای خودکار را توصیف میکند. Uniswap سادهترین عملکرد بازاریابی روی زنجیره در جهان را دارد. این صرافی طی یک سال گذشته اوج گرفت و اینک با حجم معاملات بسیار بالا، رتبه اول صرافیهای غیر متمرکز را از آن خود کرده است.
اگر درجریان آنچه که طی یک سال گذشته در حوزه دیفای (DeFi) روی داده است، نباشید، اینک از خود میپرسید که چه اتفاقی دارد میافتد؟
برای افرادی که پیشینه خاصی در این زمینه ندارند، باید بگوییم که Uniswap یکی از بازارگردانهای خودکار است. بازارگردان خودکار را میتوانید به عنوان یک ربات بازارگردان درنظر بگیرید که همواره از روی یک الگوریتم ساده، اقدام به تعیین قیمت بین دو دارایی میکند. Uniswap هرچند واحد از این دو دارایی را در اختیار داشته باشد، تعداد واحدهای آنها را ضرب میکند و همیشه عدد ثابتی در این میان به دست میآید.
این شیوه قیمتگذاری ممکن است کمی عجیب و غیر عادی به نظر برسد و از خود بپرسید که چرا باید یک مضرب ثابت بین دو موجودی دارایی خود ایجاد کنید؟
توضیح Uniswap با ذکر یک مثال
فرض کنید ما یک استخر Uniswap را با 50 سیب و 50 موز تامین کالا کنیم و هرکسی آزاد باشد که در این میان برای دریافت موز با سیب پرداخت کند و یا برای دریافت سیب با موز پرداختی انجام دهد. نرخ مبادله بین سیب و موز در این بازار اولیه را هم یکبهیک درنظر میگیریم. از آنجا که این استخر Uniswap، 50 واحد از هر یک از این میوهها را در اختیار دارد، با توجه به فرمول صحیح بازارگردانی قانون عدد ثابت، 50 را در 50 ضرب کنیم عدد 2500 به دست میآید. حال فرض کنید یک مشتری به استخر Uniswap ما میآید تا یک سیب بخرد. این مشتری به نظر شما باید چند موز پرداخت کند؟
اگر این مشتری بخواهد یک سیب از استخر ما بخرد، 49 سیب باقی خواهد ماند و اینک 49*b=2500، معادلهای خواهد بود که برای پیدا کردن تعداد موزهای پرداختی باید مورد استفاده قرار داد. با توجه به این معادله، این مشتری برای خرید یک سیب باید 1.02 موز پرداخت کند. فراموش نکنید که در جهان Uniswap، داراییها قابلیت تقسیم شدن دارند و میتوان آنها را به صورت کسر درآورد.
میبینیم که قیمت در این مثال به قیمت طبیعی یکبهیک نزدیک بود؛ دلیل این امر این است که در اینجا سفارش کوچکی بود. اگر سفارش بزرگتر باشد، به نظر شما چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر این مشتری بخواهد 10 سیب بخرد، با توجه به معادلهای که در بالا ذکر شد، باید 12.5 موز بپردازد. و اگر بخواهد نصف کل سیبها یعنی 25 سیب بخرد، باید برای هر سیب تعداد 2 موز پرداخت کند. نکته مهم این است که Uniswap نمیتواند از این منحنی تعیین قیمت عدول کند و این روند همواره برقرار خواهد بود.
جالب این است که اگر نرخ مبادله واقعی بین فرمول صحیح بازارگردانی سیبها و موزها یکبهیک باشد، بعد از اینکه اولین مشتری 10 سیب خرید، در استخر ما 40 سیب و 62.5 موز باقی میماند. حال اگر در اینجا آربیتراژ (arbitrage) صورت بگیرد و فردی وارد شود و 12.5 موز بخرد، استخر به وضعیت اولیه خود باز خواهد گشت. در این وضعیت، تنها 0.8 سیب در برابر هر موز برای مشتری هزینه خواهد داشت. Uniswap دائما این فرآیند را ادامه میدهد و در ابتدا مقداری از قیمت واقعی دور میشود و در نهایت به دلیل وجود افرادی که آربیتراژ میکنند، به قیمت عادی و واقعی باز خواهد گشت.
توضیحاتی مختصر درمورد ضرر موقت
در اینجا این سوال پیش میآید که آیا Uniswap کار خود را خوب انجام میدهد و از این کار سود کسب میکند؟ باید بگوییم جواب این سوال بستگی به مفهومی بهنام ضرر موقت دارد.
Uniswap برای هر ترید کارمزد کمی میگیرد (0.3 در حال حاضر) و این کارمزدهای کوچک به مرور زمان انباشته میشوند و درنهایت استخر را با میوه بیشتری مواجه میکنند. اما چه اتفاقی میافتد، اگر نرخ مبادله واقعی بین سیب و موز ناگهان تغییر کند؟
فرض کنید یک مزرعه موز در اثر یک حمله موشکی منهدم شود و موز حکم طلا را پیدا کند. فرض کنید قیمت مبادله موز به سیب به صورت 5 سیب در برابر یک موز درآید. در اینجا تکلیف Uniswap چه خواهد بود؟
در این حالت، یک فرد آربیتراژ کننده وارد Uniswap میشود و این موزهای ارزان را فورا خریداری میکند و با این کار، معادله تغییر کرده و قیمت موز بهروز میشود. اما سودی که در اینجا عاید آربیتراژ کننده اول شده، از جیب Uniswap پرداخت شده است زیرا Uniswap نمیداند که در جهان واقعی قیمت موز بالا رفته است. این پدیده ضرر موقت نامیده میشود.
استخرهای Uniswap در اثر کارمزد، درآمد کسب میکنند و در اثر ضرر موقت نیز پول از دست میدهند. در اینجا تقاضا و واگذاری قیمت وارد عمل میشوند؛ تقاضا به نفع استخر است و واگرایی قیمت نیز در مقابل آن کار میکند. توضیحاتی که تاکنون داده شد، بیان Uniswap به زبان ساده است.
Uniswap در سال 2018 راهاندازی شد و غوغایی در جهان دیفای به پا کرد. جالب است بدانید که نسخه اولیه Uniswap تنها حاوی 300 خط کد بود. در Uniswap نیازی به اجازه نیست و هرکسی میتواند آن را تامین وجه کند. Uniswap حتی به اوراکل (oracle) نیز نیازی ندارد.
انفجار بازارگردانهای خودکار
بعد از موفقیت Uniswap، شاهد بازارگردانهای خودکار بسیار زیادی بودیم که همگی دارای ویژگیهای خاص خود هستند. همه این بازارگردانها از همان طرح Uniswap الهام گرفتهاند، اگرچه تفاوتها و نماهایی جدید دارند. این منحنیهای خاص ممکن است برای داراییهایی خاص بهتر عمل کنند. به عنوان مثال، منحنی Stableswap همواره دو استیبلکوین (Stablecoin) را خیلی نزدیک به هم قیمتگذاری میکند. در اینجا، اگر چیزی درمورد قیمت این دو دارایی ندانید، محصول ثابت نقطه شروع خواهد بود. اما اگر بدانیم که این دو، استیبلکوین هستند و قیمت آنها به همدیگر نزدیک است، منحنی Stableswap رقابت بیشتری ایجاد خواهد کرد.
البته منحنیهای خاص و نامحدود زیادی وجود دارد که یک بازارگردان خودکار میتواند برای تعیین قیمت بپذیرد. میتوان درمورد این عملکردهای تعیین قیمت مختلف تامل کرد و مفهوم بازارگردانهای عملکردی ثابت (CFMMs) را مطرح نمود. اگر به حجم این بازارگردانهای عملکردی ثابت توجه کنید، میبینید که حجم آنها روزبهروز افزایش پیدا کرده و میتوان انتظار داشت که در آینده جهان را تصاحب کنند.
طیف همبستگی
اجازه دهید به Uniswap بازگردیم زیرا فرمول صحیح بازارگردانی سادهترین بازارگردان عملکردی ثابت برای تحلیل است. فرض کنید شما میخواهید یکی از فراهمکنندگان نقدینگی Uniswap در استخر ETH/DAI باشید. فراهم کردن نقدینگی برای این استخر بهتر از این است که تنها داراییهای خود را نگه دارید. دلیل این امر این است که اولا نسبت ارزش بین ETH و DAI خیلی زیاد تغییر نمیکند، و ثانیا کارمزدهای زیادی در این استخر پرداخت خواهد شد.
هرچه ضرر موقت، بیشتر افزایش پیدا کند، کارمزدها هم برای جبران آن افزایش پیدا خواهند کرد. فرضا اگر جفتی شامل یک استیبلکوین و اتریوم (Ethereum) باشد، اگر خوشبینی به نسبت افزایش قیمت اتریوم بالا باشد، میتوان انتظار داشت که مقدار زیادی ضرر موقت ایجاد شود.
ایده Uniswap زمانی بهترین کارایی را دارد که قیمت دو دارایی به گونهای باشد که به سمت میانه برگردد. فرضا اگر این دو دارایی استیبلکوین باشند، ضرر موقت بسیار کم فرمول صحیح بازارگردانی شده و سود زیادی از کارمزدها کسب خواهد شد. توجه داشته باشید که ضرر موقت صرفا مربوط به نوسانات نیست و جفتی که قیمت آنها به سمت میانه باز میگردد، اگر نوسانات زیادی هم داشته باشند به نفع Uniswap است زیرا کارمزد زیادی در این میان تولید خواهد شد. در نتیجه میتوان سلسله مراتبی از سودآورترین استخرهای Uniswap را با فرض اینکه چیزهای دیگر ثابت باشد، تعیین کرد.
جفتهایی که به سمت میانه بازمیگردند، واضح هستند. جفتهای همبسته اغلب با همدیگر حرکت میکنند، بنابراین Uniswap ضرر موقت زیادی را در اینجا تجربه نخواهد کرد. جفتهای ناهمبسته مانند ETH/DAI برای Uniswap دشوار هستند، اما گاهی کارمزدها آن را برای Uniswap جبران میکنند. و همچنین جفتهای همبسته معکوس میتواند وجود داشته باشد که این برای Uniswap ممکن است بسیار وحشتناک باشد. مثلا اگر این جفت مربوط به پیشبینی باشد، Uniswap در مورد آن افتضاح عمل خواهد کرد و نتیجهای جز ضرر موقت برای آن قابل تصور نیست. پس باید بگوییم که Uniswap برای بعضی از جفتها عالی است و برای برخی دیگر وحشتناک.
البته توجه داشته باشید که اکثر استخرهای Uniswap تا به حال سودآور بودهاند، حتی استخر ETH/DAI نیز از بدو پیدایش تاکنون با سود همراه بوده است. جواب به این سوال که چگونه چنین چیزی ممکن است، تا حدود زیادی به درک نحوه عملکرد بازارگردانها برمیگردد.
توضیحاتی مختصر درمورد بازارگردانی
بازارگردانها برای بازار نقدینگی فراهم کرده و به سه شیوه درآمد کسب میکنند. این سه شیوه شامل ترتیبات بازارگردانی تعیین شده، تخفیف کارمزد و به جیب زدن اسپرد (spread) در زمان بازارگردانی است. پس میبینید که بازارگردانی در واقع جنگی بین دو جریان سفارش است، یکی از اینها جریان مطلع و دیگری جریان غیر مطلع است. فرض کنید شما درحال مظنه دادن بازار بیت کوین به دلار هستید و یک سفارش عظیم فروش برای بیت کوین از راه میرسد. در اینجا باید از خود بپرسید که آیا این برای تامین نقدینگی است، یا این فرد چیزی میداند که من از آن مطلع نیستم.
ممکن است این فرد بداند که ریزشی در راه است و در این صورت، شما با فراهم آوردن دلار، متحمل ضرر خواهید شد. البته امکان هم دارد که این فرد برای پرداخت هزینههای شخصی خود اقدام به نقد کردن بیت کوین کند که در این صورت باید کارمزد کمی را برای او تعیین کنید.
به عنوان یک بازارگردان میتوانید از جریان غیر مطلع کسب درآمد کنید. جریان غیر مطلع تصادفی است و هر روز موجود خواهد بود. اگر به عنوان بازارگردان اسپرد خوبی تعیین کنید، در دراز مدت سود خواهید کرد. پس کار اصلی بازارگردان این است که بین جریان مطلع و غیر مطلع تمایز ایجاد کند. هرچه احتمال اینکه جریان مطلع باشد، بیشتر شود، لازم است که اسپرد بزرگتری را تعیین کنید.
این اصل درمورد Uniswap هم اعمال میشود. افرادی در Uniswap ترید میکنند و میخواهند تصادفی تعدادی ETH را به DAI برای امروز تبدیل کنند. این افراد جریان غیر مطلع هستند و میتوان از آنها برای ایجاد کارمزد استفاده کرد. در طرف دیگر، افرادی وجود دارند که آربیتراژ میکنند و اینها جریان مطلع هستند که قیمت را برای Uniswap به تعادل میکشانند اما سود آنها نیز از جیب فراهم آورنده نقدینگی برای بازار تعیین میشود. برای اینکه بازارگردان بتواند کسب درآمد کند، باید نسبت بین جریان غیر مطلع به جریان آربیتراژ را به حداکثر برساند.
اما Uniswap نمیتواند بین این دو تمایز ایجاد کند. شرایط بازار هرچه که باشد، Uniswap از فرمول خود پیروی میکند. بنابراین اگر بازیگر جدیدی موجود باشد و قیمتگذاری بهتری از Uniswap ارائه دهد، میتوان انتظار داشت که جریان خرد به سمت آن سرویسی برود که قیمتگذاری بهتری انجام میدهد.
به مرور زمان، اگر استخرهای Uniswap به دلایل بالا از رقابت خارج شوند، جریان اصلی آربیتراژ وارد میشود. جریان خرد بیثبات است اما موقعیتهای آربیتراژ به طور پیوسته افزایش پیدا میکنند. این شکست در رقابت برای قیمتگذاری بسیار بد تمام میشود و ممکن است تامین کنندگان نقدینگی را بیانگیزه کند.
البته این مشکلات درمورد سرویسهای مشابه دیگری مانند Curve و Balancer هم به طور شگفتانگیزی صادق است. زمانی که یک بازارگردان با قیمتگذاری بهتر و کارمزدهای کمتر در برابر این سرویسها ظاهر شود، حفظ کارمزد به صورت عادی برای آنها دشوار خواهد شد.
پس چرا بازارگردانهای عملکردی ثابت درحال موفق شدن هستند؟
بازارگردانهای سنتی هزینههای جانبی و ثابت زیادی دارند که از جمله آنها میتوان به هزینه مکان و غیره اشاره کرد. اما بازارگردانهای عملکردی ثابت و خودکار چنین هزینههایی ندارند و زمانی که قرارداد هوشمند توسعه داده شد، بقیه هزینهها برعهده کاربران نهایی خواهد بود؛ حتی هزینه محاسبات، کارمزد گس (gas) و غیره. تا زمانی که بازارگردانهای عادی در صنعت دیفای موجود نباشند، Uniswap بازار را به انحصار خود در میآورد زیرا هزینه استارتاپ (startup) و هزینه فعالیت درمورد آن مطرح نیست.
به بیان ساده میتوان گفت Uniswap اولین تاجری است که در فضای دیفای مغازه زده است و علیرغم عیبهایی که دارد، دارای یک امتیاز انحصاری است و همه جریان خرد را از آن خود میکند و در نهایت سودآور خواهد بود. اما زمانی که این جریان خرد به جای دیگری برود، این سلطه تمام خواهد شد و فراهم آورندگان نقدینگی بیانگیزه خواهند شد.
اما این تنها نصف ماجرا است. به یاد داشته باشید که قبل از ظهور Uniswap، صرافیهای غیر متمرکز زیادی در فضای رمزارزها موجود بودند. Uniswap همه صرافیهای غیر متمرکز مبتنی بر دفتر سفارش مانند IDEX و 0X را از میان برداشت. به نظر شما دلیل اینکه Uniswap توانست چنین کار مهمی انجام دهد، چه بوده است؟
حرکت از دفترهای سفارش به سمت بازارگردانهای خودکار
به نظر من چهار دلیل برای این وجود دارد که Uniswap توانست صرافیهای مذکور را شکست دهد. دلیل اول این است که Uniswap ساده است و پیچیدگی کمی دارد. همه امور در Uniswap به صورت شفاف و ساده و روی زنجیره انجام میگیرد. دلیل دوم این است که Uniswap سطح نظارتی بسیار کوچکی دارد. Uniswap واقعا غیر متمرکز است و نیازی به ورودیهای خارج از زنجیره ندارد.
دلیل سوم این است که فراهم کردن نقدینگی در Uniswap بسیار ساده است و همه چیز با سازوکاری ساده انجام میگیرد. این تجربه خیلی آسانتر از بازارگردانی در صرافیهای دارای دفتر سفارش است که طبیعتا بازارگردان در آن صرافیها باید بسیار فعال باشد.
دلیل آخر برای موفقیت Uniswap، سهولت ایجاد استخرهای مشوق است. در چنین استخرهایی، خالق استخر توکنهایی (token) را برای تشویق به فراهم کنندگان نقدینگی میدهد که انگیزه این افراد را بسیار بالا میبرد. این توکنها در فرآیندهایی مانند ایردراپ (airdrop) در اختیار این افراد قرار میگیرد.
اما یک موضوع دیگر هم درمورد استخرهای مشوق وجود دارد و آن این است که آنها برای بازارگردانهای خودکار چیزی بیش از بازارگردانی را فراهم میکنند. آنها اینک به عنوان ابزار بازاریابی و توزیع برای پروژههای توکنی هم عمل میکنند. بازارگردانهای خودکار از طریق این استخرهای مشوق به شیوهای ایمن توکنها را توزیع میکنند.
البته من فکر نمیکنم که موفقیت Uniswap فرمول صحیح بازارگردانی برای همیشه ادامه پیدا کند. اگر اینک ناکارآمدیهای اتریوم نسل اول باعث موفقیت Uniswap شده است، طبیعتا اتریوم نسل دوم به شکوفایی بازارهای بهتر کمک میکند و در آن زمان بازارگردانها به سمت بازارها و پروژههای بهتر خواهند رفت.
به نظر نمیرسد که در سال 2025، بازارگردانهای خودکار این سلطه و رواج امروز را داشته باشند. در فضای فناوری چنین چیزهایی بسیار رایج است و انتقال سریع روی میدهد. اگر به یاد داشته باشید، در روزهای اولیه اینترنت، پورتالهایی (portal) مانند یاهو در معرض توجه بودند و اینک با پیشرفت بیشتر این فناوری متوجه میشویم که این پورتالها تنها سکوی پرتابی بودهاند و باعث پیشرفت و گسترش این فناوری شدهاند. درمورد بازارگردانهای خودکار هم که موضوع بحث این مقاله بود، باید انتظار کشید و دید که آیا در آینده جایگزین میشوند و یا همگام با صنعت دیفای تکامل پیدا میکنند.
دیدگاه شما