معاملهگران برتر بازارهای مالی
معاملهگران برتر بازارهای مالی کیست؟ موفقیت در هر رشتهای نیاز به دانایی و متعاقبا توانایی به کارگیری آموختهها در میدان واقعی دارد. معاملهگری در بازار سرمایه نیز از این قاعده مستثنی نیست. بازارهای مالی از دیرباز یکی از بزرگترین و پرسودترین مارکتهای دنیا برای معاملهگری محسوب میشدند. همواره معاملهگران زیادی در این بازارها درحال معامله و سرمایهگذاری بوده و هستند. اما برخی از این معاملهگران، متمایزتر از بقیه ظاهر شدند. در این مقاله سعی داریم با چند تن از معاملهگران برتر بازارهای مالی و دنیای سرمایهگذاری آشنا شویم. افسانههایی تکرار نشدنی که شاید تاکنون فقط چند جمله کلیدی از آنها شنیدهایم.
افسانههای سرمایهگذاری و معاملهگری
در دوران مختلف معاملهگران برتر و بزرگ زیادی در بازارهای مالی به شهرت رسیدند. امروزه بسیاری از این معاملهگران و سرمایهگذاران میتوانند الگوهای بسیار مناسبی برای سرمایه گذاری ما محسوب شوند. اگر حرفه معاملهگری در بازارهای مالی را بهعنوان شغل خود انتخاب کردهاید، پس بهتر است که افسانههای تکرار نشدنی شغلتان را هم بهتر بشناسید و با شیوه سرمایهگذاری آنها بیشتر آشنا شوید. در ادامه به معرفی چند تَن از این افراد میپردازیم.
معرفی معاملهگران برتر بازارهای مالی
بنجامین گراهام (Benjamin Graham)
احتمالا بنجامین گراهام نیاز به معرفی ندارد. اما واقعا حیف بود که نام او در این مقاله نمیآمد. او یکی از بزرگترین و معروفترین فعالان بازارهای مالی در دهه 60 میلادی بود. او علاوه بر نظریه پردازی و آموزش افراد در این حوزه، توانست نام خود را در تاریخ بورس نیویورک ثبت کند.
همچنین او نویسنده کتاب معروف "سرمایهگذار هوشمند" نیز است. او معتقد است که سرمایهگذار باهوش و زیرکی که میخواهد در فرآیند سرمایهگذاری شکست نخورد، باید با دقت بیشتری عمل کند. هرچه اصولی که برای سرمایهگذاری به کار میبرد منطقیتر باشد، استراتژی سرمایهگذاری او نیز به نتایج درخشانتری منجر میشود.
در روش سرمایهگذاری بنجامین گراهام، او معتقد بود که با سرمایهگذاری در بازار بورس یا سایر اوراق بهادار میتوان به درآمد خوبی رسید، اما باید انتخابهایمان را نیز طبق اصول درست شیوه کسبوکار آن شرکتها ساماندهی کنیم. برای همین با استناد بر ارزش ذاتی یک سهم سنجیدن میزان ارزش خرید، وارد معامله میشد. به همین دلیل او را اکنون به نام پدر دو اصل سرمایهگذاری بنیادی (تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و سرمایهگذاری ارزشی) میشناسند.
سهام شما زمانی باارزش خواهد بود که کل شرکت از جوانب مختلف ارزشمند باشد.
بنجامین در دوران جوانیاش در یک کارگزاری مشغول به فعالیت بود. مشاورههای پنهانی او به مشتریان کارگزاری موجب حسادت همکاران او شد که در نهایت باعث اخراجش از آن کارگزاری شد. اما گراهام با اطمینان به تحلیلها و استراتژی سرمایهگذاری خود و با سرمایهای اندک شروع به خرید و فروش سهام در بازار بورس آمریکا (بورس نیویورک) کرد.
در مدت کوتاهی توانست میلیونها دلار از این راه کسب کند. این کار باعث شد تا او به عنوان یکی از معاملهگران مطرح وال استریت شناخته شود. جالب است بدانید که وارن بافت نیز دروهای را بهعنوان شاگرد، نزد بنجامین گراهام گذرانده است. همچنان وارن بافت از بنجامین گراهام بهعنوان یک الگو و یک اسطوره در زندگی خود یاد میکند.
جس لیورمور (Jesse Livermore)
اگر بخواهیم افسانهای تکرار نشدنی در معاملهگری و سرمایهگذاری در بازارهای مالی را مثال بزنیم، بدون شک جس لیورمور یکی از این افسانهها بود. او نیز مثل بنجامین در سالهای دهه 20 میلادی و در بازار بورس آمریکا فعال بود که به او لقب "خرس بزرگ والاستریت" را نیز دادند. ریشه این لقب به معاملات فروش استقراضی سنگین جس در سالهای 1907 و 1929 میلادی بازمیگردد که ثروتی افسانهای را برای وی بههمراه داشت.
جس سیستم معاملاتی منحصر بهفرد خود را داشت و نخستین خرید خودش را با همان سیستم معاملاتی و خرید 5 دلار از یک سهم آغاز کرد و تنها دو روز بعد همان سهم را با قیمت 15.3 دلار فروخت. جس ابتدا در کلوپهای شرطبندی آن زمان روی خرید و فروش سهام فعال بود. کمی بعد و به دلیل اینکه جس تقریبا همیشه در این کلوپها برنده میشد و مایه زیان این کلوپها بهشمار میآمد، نهایتا همه کلوپهای شرطبندی نیویورک، دیگر جس را از شرکت در شرطبندی در کلوپ خود محروم کردند.
او همواره در معاملات خود در بازار سهام بر این باور بود که باید حرکتهای بزرگ و رونددار را در بازار مد نظر قرار داد. جس به عامل زمان نیز در معاملات خود بسیار بها میداد و همین امر منجر به تشخیص دقیق تشکیل سقف در بحرانهای1907 و 1929 میلادی شد. در این معاملات او بهصورت پلکانی به حجم معاملات خود میافزود.
درسهای بزرگ بازارهای مالی
حتی جس لیورمور هم قبل از اینکه به موفقیت دست یابد، بارها و بارها شکست خورد. اما او در هربار شکست درسی بزرگ را از بازارهای مالی و معاملهگری آموخت. جس در سال 1901 سیستمی برای معامله در والاستریت ساخت و با همان سیستم معاملاتی توانست سرمایه خود را 5 برابر کند. اما دیری نپایید که کل سرمایهاش را از دست داد.
"فکر کردن من را پولدار نکرد؛ اما صبر کردن برایم سودآور بود."
درس 50 هزار دلاری جس این بود که به توصیههای دیگران گوش نکن؛ زیرا او خارج از استراتژی خود و با حرف دیگران وارد معامله شده بود. درس بزرگ دیگر در دنیای معاملهگری برای جس این بود که روزی جس فکر کرد که بازار به اوج خودش رسیده و زمان سقوط فرا رسیده است. به همین منظور او شروع به معاملات فروش در جهت مخالف بازار کرد. اما قیمتها همچنان بالا میروند، تا جاییکه جس اسطوره بازارهای مالی مجبور به خروج از معامله خود با ضرر سنگین میشود. چندی بعد از این زیان بزرگ، تغییر روند بازار شروع و پیشبینی جس نیز درست از آب درمیآید. در اینجا نیز جس درس بزرگی که آموخت این بود که عامل زمان در معامله بسیار مهم است.
بعد از این بود که جس لیورمور با طراحی سیستمی جدید، روی حرکات بزرگ بازار متمرکز شد. او در این رابطه میگوید: "فکر کردن من را پولدار نکرد؛ اما صبر کردن برایم سودآور بود."
لیورمور در ادامه معاملهگریاش، زمان برگشت بزرگ ۱۹۰۷ را چنان درست تشخیص مى دهد که تنها در روز ۲۴ اکتبر ۱۹۰۷ سه میلیون دلار سود مى کند. این فروشهاى او چنان موثر عمل کردند که از جس مى خواهند که فروشش را متوقف کند وگرنه به تنهایى بازار را نابود خواهد کرد. بعد از این روز بود که او به خرس بزرگ وال استریت مشهور شد.
سبک معاملاتی جس لیورمور
- او صبر میکرد تا بازار در یک روند قرار گیرد.
- صنایع پیشرو در جهت بازار را بررسی کرده و سهمهای پیشتاز در آن صنایع را زیر نظر میگرفت.
- حجم یکی از ارکان اصلی سیستم معاملاتی او بود.
- آنقدر صبر میکرد تا نماد مورد نظر سیگنال بدهد و سپس با اطمینان و بدون تجدید نظر وارد معامله خرید میشد.
- وقتی حرکت سهم در جهت معامله او شروع میشد، بهصورت پلهای حجمش را افزایش میداد.
- صبور بود و با سهم همراه میشد و به نوسانات کوچک بازار هیچ اهمیتی نمیداد.
پیتر لینچ (Peter Lynch)
قطعا پیتر لینچ یکی از موفقترین سرمایهگذاران و معاملهگران در دنیا است. لینچ مدیر حرفهایِ سابق صندوق Magellan (یکی از بزرگترین کارگزاریهای سرمایهگذاری) بود. او در سال ۱۹۷۷ در سی و سهسالگی مسئولیت مدیریت صندوق سرمایهگذاری شرکت Fidelity را بهعهده گرفت. او سیزده سال مدیریت این صندوق را برعهده داشت و طی این مدت، بهطور میانگین سالانه ۲۹% برای سهامدارانش بازدهی به ارمغان آورد.
بهعبارت دیگر در ۱۱ سال از ۱۳ سال مدیریت او، این صندوق توانست بازدهی بالاتر از شاخص S&P500 کسب کند که آماری فوقالعاده محسوب میشود (وارن بافت از زمان بعد از رکود سال 2007 نتوانسته بازدهی بیشتر از میانگین شاخص داشته باشد).
لینچ برای آمار فوقالعادهاش در بازار سهام آمریکا شهرت بسیاری یافت و سرانجام در سال ۱۹۹۰ در چهل و ششسالگی بازنشسته شد.
برای بسیاری از معامله گران لینچ به عنوان الگوی معاملهگری است. پیشبینیهای خوب و صبر او در معاملاتش باعث افزایش سوددهی صندوقهای سرمایهگذاری تحت مدیریتش شده بود. او سیستم معاملاتیاش را طوری تنظیم میکرد که میتوانست با هرگونه شرایط حاکم بر بازار تطبیق پیدا کند و از همین روی، بسیاری او را آفتابپرست دنیای معاملهگران میخوانند. لینچ یک استراتژی ابداع کرد به نامِ نسبت قیمت به رشد درآمد (PEG)، که به سرمایهداران کمک میکند تا با توجه به آن، پتانسیل رشد سهم را شناسایی کنند. بر اساس این استراتژی لینچ بر این باور بود که سهمهایی که از نظر تاریخی، نسبت قیمت به درآمدشان زیر میانگین صنعت و شرکتشان است، پتانسیل رشد بیشتری را برای سرمایهگذای در آینده دارند.
جورج سوروس (George Soros)
یکیدیگر از معاملهگران مشهور و موفق دنیا قطعا جورج سوروس است. همچنین وی صاحب کتابهای معروفی در زمینههای معاملهگری و فلسفه در اقتصاد است . برعکس معاملهگران مشهوری که تا اینجا معرفی کردیم، جورج سوروس، بیشتر بهعنوان یک معاملهگر در بازار فارکس مشهور است. سوروس استراتژی معاملاتی که بهصورت علنی منتشر کرده باشد ندارد. او همیشه معاملاتش را باتوجه به اخبار مهم، شرایط و جو حاکم بر بازار تطبیق میداد و در جهت بازار حرکت میکرد.
یکی از معروفترین معاملات او معامله معروف 10 میلیارد دلاری فروش استقراضی پوند انگلیس بود. او با هوشیاری تمام، مقادیر عظیم پول را زمانیکه هنوز وقت برای ادامه بازی زیاد به نظر میرسد بیرون میکشد و با اینکار باعث ورشکستگی بانک مرکزی انگلستان میشود.
آن روز را به نام چهارشنبه سیاه (1992) میشناسند که در نهایت باعث شد تا جورج سوروس در مدت زمان کوتاهی میلیاردها دلار سود کند. در پی این اتفاق بانک مرکزی انگلستان مجبور میشود طی چند مرحله پوند استرلینگ را بازخرید کرده و جمعآوری کند. از جمله کارهای شاخص دیگر جورج تاسیس صندوق کوانتومی در سال 1970 میلادی بود که توانست بیش از 4000 درصد بازدهی را در عرض ده سال به ارمغان آورد.
ریچارد داود دونکیان
ریچارد از معاملهگرانی بود که در سقوط بازار سهام در سال 1929 مقداری از سرمایهاش را از دست داد. همین امر باعث شد تا وی به مطالعه عمیق درباره استراتژی معاملاتی خود روی آورد. نتیجه این مطالعه و پژوهش ابداع روش معاملاتی تعقیب روند شد و از همین روی دونیکان را بهعنوان پدر روش معاملهگری تعقیب روند میشناسند. فلسفه معاملهگری براساس این کانال به مشاھده ھوشمندانه دونکیان از این پدیده بازمیگردد که قیمت کالاھا اغلب اوقات در غالب روندھای طولانی و پایدار حرکت میکنند.
روش معاملاتی دونکیان براساس میانگینھای متحرک و کانالی بود که امروزه بهنام خودش آن را تحت عنوان «کانال دونکیان» میشناسند. این کانال بهاین صورت عمل میکند که قیمتھای بالا و پایین ۴ ھفته گذشته را بهصورت یک کانال روی چارت ترسیم میکند. ھر وقت که قیمت بتواند سقف کانال را بشکند، سیگنال خرید و ھر وقت که بتواند کف کانال را بشکند، سیگنال فروش صادر میشود و تا زمانیکه قیمت باند مخالف کانال را لمس نکرده، معامله باز میماند.
این استراتژی معاملاتی بسیار ساده آنچنان موفقیتآمیز بود که امروزه نیز همچنان اعتبار و شهرت خود را حفظ کرده است. همین امر باعث شد تا دونکیان به شهرت زیادی در معاملهگری و ساخت استراتژیهای معاملاتی مختلف برسد و نام او در تاریخ معاملهگران برتر جهان ثبت شود.
سخنآخر معاملهگران برتر بازارهای مالی
معاملهگران برتر، موفق و مشهور دنیا بسیار زیاد هستند. شاید اگر بخواهیم از همه آنها نام ببریم، عمرمان کفاف توضیح درباره روش و سیستم معاملاتی آنها را ندهد. در اینجا سعی شد تا معاملهگران موفق با روشهای معاملاتی مختلف از بنیادی تا تکنیکال را در کنار هم بررسی کنیم. چیزی که میتوانیم بهعنوان نکته برتر در زمان معاملهگری خود یاد بگیریم این است که مهم نیست چه روشی را برای استراتژی معاملاتی خود انتخاب میکنیم. در هرحالتی (چه تکنیکال و چه بنیادی)، میتوانند چنان نتایج برتری را برای ما به ارمغان آورد که حتی در جهان نیز ثبت شود. نکته مهم بعدی که خصوصیت مشترک همه این معاملهگران برتر بود؛ صبر در به ثمر رسیدن نتایج کارشان بود. این درحالی است که اکثر معاملهگران جدید وقتی وارد بازار میشوند، انتظار سودهای بسیار بالا را دارند. پس اگر میخواهید شما هم به یکی از معاملهگران و سرمایهگذاران مشهور جهان تبدیل شوید، بهتر است تا میتوانید با مطالعه و آموزش دانش خود را در این زمینه افزایش دهید تا در آیندهای نزدیک، به نتایج درخشانی دست یابید.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.
مصاحبه بیل ویلیامز : اسطوره بازارهای مالی
مصاحبه بیل ویلیامز یکی از خواندنی ترین مصاحبه ها می باشد که بیشتر در خصوص ترید او می باشد. اینکه چه فعالیت هایی در زمینه معامله گری داشت و چه اندیکاتورهایی را در بازار های مالی توسعه داد و چندین سال بر روی آنها کار کرد. یکی از مهمترین اندیکاتورهای او اندیکاتور تمساح یا الیگیتور می باشد که بسیار شناخته شده و کاربردی است. این اندیکاتور یکی از اندیکاتورهایی می باشد که در متا تریدر قرار گرفته است و استفاده از آن در معاملات به همراه تحلیل حجم داده ای قوی را برای معامله گری در اختیار معامله گران قرار میدهد. پس تا انتهای این مقاله با هم همراه باشید تا بیشتر در خصوص این معامله گر افسانه ای بدانید.
میتونید از نتایج تریدتون در سال گذشته برامون بگید؟
سال گذشته بهترین سال ترید در کل دوران حرفه ای من بود و سال قبل از آن بهترین سال ترید به نسبت گذشته، در حال حاضر فقط بروی بازار سهام ترید میکنم، سال گذشته چندین حساب معاملاتی مختلف داشتم که یکی از انها بیش از 100% بازدهی داشته و حساب بزرگ دیگرم هم بیش از 40% بازدهی داشته است. ایده ای که در روش تریدم وجود دارد اینست که علت اصلی که اشخاص از ترید آسیب میبینند و ضرر میکنند اینست که OVERTRADE هستند و معاملات زیادی انجام می دهند و سریع هم از بازار خارج میشوند و به فرصت معاملاتی خود اجازه رشد نمی دهند.
پس میتوان گفت شما یک ترند تریدر هستید؟
قبل از بیان این موضوع ترند تریدر را توضیح دهم. ترند تریدر به سرمایه گذارانی گفته می شود که ابتدا و انتها روندها را شناسایی میکنند و همراه با آن ترید میکنند. البته در بازار ایران چون امکان گرفتن موقعیت فروش وجود ندارد پس صرفا می توان ابتدای روند در سهم را پیش بینی کرد و با ان همراه شد و تا انتهای ترند هم در سهم ماند و بازدهی کسب کرد.
قطعا. من یک “ترند تریدر” هستم و دوست دارم تا جایی که ممکن است در یک روند موقعیت معاملاتیم را باز نگه دارم. دو سال قبل در ژانویه پوزیشنی رو باز کردم که بعد از دو سال آن را بستم ! سال اول بیش از 40% و سال دوم بیش از 50% در آن موقعیت معاملاتی بازدهی کسب کردم. بنابراین با استاندارد های موجود ما خیلی موفق عمل کرده ایم.
برای چند دهه مشغول آموزش افراد جهت معامله بوده ام و میدانم که بزرگترین مشکل افراد تعداد ترید بیش از حد است. بزرگترین موفقیتهای معاملاتی من زمانی شکل گرفت که تلاش کرده ام روند بلند مدت را شناسایی کنم و سپس تا جایی که ممکن بوده در آن روند پوزیشن را باز نگه دارم. بنابراین مشخصا من یک ترند تریدر هستم و از این موضوع هم راضی هستم.
در چه تایم فریمی ترید میکنید ؟
تایم فریم استاندارد من روزانه است. برای چندین دهه عادت داشتم کل روز و هر لحظه به چارت نگاه کنم. تا اینکه همسرم روزی از من خواست که برای صرف غذا از پشت میز بلند بشم. این یعنی حدود 12 سال یا بیشتر همیشه همسرم غذا را برایم میاورد و در مقابل چارت غذا را میخوردم و اگر هم غذا نمی اورد من غذا نمیخوردم. اما چیزی که متوجه شدم این بود که وقتی زمان کمتری صرف مشاهده دایمی چارت و ترید میکنم نتایجم بهتر و بهتر می شود.
آیا اخبار اقتصادی در معاملات شما تاثیر دارد ؟
منظورتان این است که بررسی کنم فلان شرکت چه چیزی گفت است و ببینم چه تحلیل و یا خبر اقتصادی در پیش است ؟ نه به هیچکدام توجهی ندارم. تنها و تنها با چارت کار دارم و بر اساس ان تحلیل میکنم. در کل من کسی نیستم که دایما به دنبال ترید کردن باشم. همانند بسیاری از معامله گران دیگر من نیز در طول روز فرصتهای بیشماری برای ترید دارم و فقط کافی است متمرکز باشم و بررسی کنم که بهترین فرصت کدام است و چه دارایی بهترین پتانسیل ترید رو برای من ایجاد کرده است.
نظرتون در مورد نظم کاری ( دسیپلین ) چیست ؟
شما باید روش مشخصی برای تحلیل و ترید در بازار داشته باشید و دقیقا بر اساس آن عمل کنید. کاری که اکثر تریدرها انجام میدهند این است که سیستم ترید خوبی را انتخاب و بعد تغییرات زیادی به سیستم اعمال می کنند و با عدم پیروی دقیق از قواعد آن سیستم عملا سیستم را نابود میکنند. مهم نیست که سیستم معاملاتی شما چقدر خوب و قدرتمند باشد، چیزی که مهم است این است که شما به چه میزان در معاملات خود موفق عمل کنید. اکثر افراد سیستم معاملاتی خود را صرفا به دلیل اینکه در چند معامله زیاد کرده اند تغییر میدهند.
داشتن یک ذهن و تفکر منظم قابل یادگیری است ؟
یادگیری تئوری اصول ساده ای دارد اما پیروی و الزام به آن سخت است. تصور کن شما مردی باشید که همسری دارد و بعد قصد داشته باشی با همسرت بیرون بروی. در مورد روزت میپرسد و مجبور باشی به او بگویی که کل سرمایه ام را از دست داده ام این موضوع به خودی خود سخت است و بسیاری از موارد هست که معامله گران قادر به گفتن حقیقت نیستند چرا که احساس شرمندگی میکنند. زمانیکه وضعیتی را تحلیل میکنم و وارد بازار میشوم از آینده خبر ندارم اما نکته کلیدی برای موفقیت در بازار این است که دقیقا به روشی که تحلیل میکنیم پایبند باشیم و از آن تخطی نکنیم. ایمان و اعتقاد به روش و پیروی دقیق و بلند مدت از آن مسیر مستقیم به سوی موفقیت است.
چه زمانی به این ایمان و اعتقاد در روش معاملاتیتان رسیدید ؟
فکر میکنم این موضوع به میزان سود و ضرر شما بستگی داشته باشد. اگر شما قادر باشید برایند معاملاتیتان مثبت باشد یعنی به موفقیت رسیده اید.
عاملی اسطوره بازارهای مالی که باعث شد تصمیم به نوشت کتاب های تکنیکال کنید چه چیزی بود ؟
در روزهایی که کل روزم را درگیر معاملات بودم نظریه آشوب تازه مطرح شده بود. بخاطر تحصیلاتی که در زمینه فیزیک داشتم به این تئوری خیلی علاقمند شدم. راستی نظریه آشوب به هیچوجه آشوبناک نیست! (منظور اینست که یک نظریه شلوغ و نامنظم و مبهم و غیر قابل درک نیست) و در حقیقت نظریه و تفسیر عمیقتری از ریشه و علت احساسات و رفتار مردم ارایه میکند. ما سه دکترای فیزیک و ریاضیات رو استخدام کردیم و اونها به کمک یک ابرکامپیوتر به بررسی این نظریه در بازارهای سرمایه پرداختند و سرانجام کار آنها ارایه تصویری از بازار بر اساس این نظریه بود که تا پیش از آن این دقت و کارایی را ندیده بودیم. آنها با سه مووینگ اوریج برگشتند که ما امروزه آنها را تمساح مینامیم ( اندیکاتور Alligator ).
چیزی که جالب بود این بود که این مووینگها دارای پارامترهایی بودند که همگی بر اساس اعداد فیبوناچی بود در حالیکه آن ابر کامپیوتر ذره ای اطلاع از سری اعداد فیبوناچی نداشت! و همین که این پارامترها بر اساس نسبتهای فیبوناچی شکل گرفته بودند به ما اعتماد به نفس لازم را داد. از آن زمان تاکنون سعی کردیم روش معاملاتیمان را هر چه ممکن است ساده و ساده تر کنیم و هرچقدر این مسله را بیشتر انجام دادیم نتایجمان بهتر و بهتر شد. جان وایلی دارنده انتشارات وایلی از ما خواست که کتابی در مورد این نظریه بنویسیم که اینکار را انجام دادم و بعدها خواست که نسخه بروز شده ای از آن را بنویسیم که این کار را دخترم جاستین انجام داد.
چقدر برای ترید خود وقت می گذارید؟
بیل ویلیامز: من هر روز در تعطیلاتم، 15 دقیقه در روز وقت میگذارم . با نرم افزار – کامپیوتر و … از هر جایی میتوان ترید کرد.
جاستین ویلیامز: دوست دارم بگویم هر روز اما ما زمان زیادی رو صرف اموزش میکنم و میبایست حضور داشته باشم تا قادر باشم به ایمیلها و تماسهای تلفنی پاسخ بدهم. بشکل خانوادگی ما سالی دو مرتبه به مسافرت میریم اما بطور کلی من دوست دارم هر رزو ساعتی به مطالعه بپردازم و یا بیرون در آفتاب بشینم قدم بزنم و یا یوگا کار کنم.
بیل ویلیامز: دارای اهمیت زیادی است که یک معامله گر زمان مناسبی را برای استراحت داشته باشد.
در تحلیل یک چارت اولین کاری که میکنید چیست ؟
جاستین ویلیامز: آوردن اندیکاتور الیگیتور و پرایس بارها، ترکیب الیگتور و پرایس بارها به ما وضعیت دقیق بازار را نشان میدهد و در چارتها به دنبال وضعیت بهینه ای از ترکیب این دو هستم.
از خطوط روند و تکنیکهای فیبوناچی در تحلیلتون استفاده میکنید ؟
یکی از موضوعات مهم در مصاحبه بیل ویلیامز استفاده از دانش تکنیکال می باشد که اون اینچنین پاسخ میدهد. نه ما از الیگیتور استفاده میکنیم. در حقیقت الیگیتور خطوط روند ما محسوب می شود. موویینگ های این اندیکاتور به ما میگوید که بازار در حال حاضر چه رفتاری دارد و در بازه زمانی بالاتر بین سه تا پنج برابر زمان چارتی که در حال بررسی است چه اتفاقی در حال رخ دادن است. برای مثال وقتی جاستین تایم فریم 10 دقیقه را بررسی میکند اندیکاتور الیگیتور می گوید که در تایم فریم یکساعته و روزانه چه اتفاقی در حال رخ دادن است . این اندیکاتور به شما جهت آتی روند بازار رو تا زمانی که خبر مهمی اعلام نشود نشان میدهد و سرانجام اخبار جدید اقتصادی است که ترند های جدید و اصلی بازار را جهت و شکل میدهد.
در تحلیل از نظریه امواج الیوت استفاده میکنید ؟
بیل ویلیامز: بله به فرم موجهای شکل گرفته نگاه میکنم اما صرفا بر اساس الیوت ترید نمیکنم. در سبک ترید من دو روش برای ورود به پوزیشن – دو روش برای افزایش لات به یک ترید موفق و دو روش برای خروج از پوزیشن وجود دارد. این ساختار اولیه روش ترید من است اما اینکه چطور این روش را در چارت اعمال کنم و اقدام به ترید کنم همانطور که جاستین گفت بستگی دارد که در کجای موج باشیم و در چه نواحی از چارت احساس راحتی و اعتماد برای گرفتن پوزیشن جدید ایجاد شود.
جاستین ویلیامز: بیل در بازار سهام معامله میکند و من در بازار ارز که به خاطر نوسات بیشتر کمی متفاوت است این مشخصا کمک بزرگی است که موقعیت بازاری که ترید میکنیم را بشناسیم ( بازار ارز از تمامی بازارها نوسانات و بطور کلی حجم معاملات بیشتری دارد)، برای مثال اگر در یک کارکشن ( حرکت اصلاحی ) هستیم زمان اتمام یک کارکشن کاملا قابل بررسی و تحلیل است و اگر در یک ترند اصلی قرار داریم فرصت و امکان بیشتری برای ترید بیشتر و گرفتن سود بیشتر از حرکت بازار را داریم.
درک شما از الگوهای پایه الیوت کمک میکند تا از ترید در آن موقعیت ها اجتناب کنید. 85% ضررها در حرکات اصلاحی بازار رخ می دهند. بنابراین یادگیری آنها راهی برای جلوگیری از تحمل زیان در معامله است.
کتاب های بیل ویلیامز
بیل ویلیامز کتاب های بسیاری در زیمنه معامله گری نوشته است. دو نمونه از کتاب های او با نام تحلیل و معامله گری با روش بیل ویلیامز و کتاب تریدینگ کی آس می باشد که به همه سرمایه گذاران در بازار سرمایه ایران پیشنهاد میکنم که این دو کتاب را مطالعه کنند. این کتاب ها بیشتر در خصوص الگوی بی نظمی در بازارهای مالی صحبت میکند. الگویی که فراتر از دیدگاه تحلیل بنیادی و تکنیکال در بازارها می باشد.
چند اصل مهم درباره معامله گری از جان موفی اسطوره تحلیل تکنیکال
چند اصل مهم درباره معامله گری از جان موفی اسطوره تحلیل تکنیکال
جان مورفی (John Murphy) کیست؟
جان مورفی یکی از تحلیلگران معروف بازار بورس است که دارای مدرک کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد مدیریت تجاری از دانشگاه فوردهام آمریکا است. او تجربیات 40 ساله خود در زمینه تحلیل تکنیکال را در کتابهای مختلفی منتشر کرده است که یکی از کتابهای پر فروش وی، کتاب تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی میباشد. این کتاب به مدت 10 سال بین کتابهای پر فروش در حوزهی سرمایهگذاری در بازارهای بورس اوراق بهادار بوده و همچنین به زبانهای مختلفی نیز ترجمه شده که همین موضوع نشاندهنده اعتبار این کتاب در کشورهای مختلف است.
بر اساس نظریه جان مورفی استفاده از یک روش و ابزار در تحلیل تکنیکال، به تنهایی نیاز معاملهگر را برطرف نمیسازد و در واقع مسیر سوددهی را مشخص نمیکند. برای جلوگیری از بروز مشکلات کمتر، استفاده از چندین ابزار در تحلیل تکنیکال توصیه میشود که فرآیند سوددهی را نیز تسهیل میکند.
آقای جان مورفی (john j. murphy) اسطوره و یکی از برترین تحلیل گرهای بازارهای مالی به حساب می اید
این مقاله مجموعهای از پیشنهادها و نکات او به معامله گران تازه کار را ارائه میدهد.
ترند را شناسایی کنید
شناسایی ترند همیشه آسان نیست. برخی مواقعی شما باید آن را با استفاده از ابزار تحلیل تکنیکال مختلف پیدا کنید.
چیزی که ممکن است یک حرکتِ افقی در کوتاهمدت به نظر برسد، میتواند در بلندمدت یک ترند محسوب شود.
حتی اگر شما در بازه های زمانی کوتاهتری معامله میکنید، درک ساختار کلی و عملکرد طبق آن میتواند برایتان مفید باشد.
این روش همینطور میتواند به شما کمک کند که از شر قیمتهای اشتباه و تقلبی خلاص شوید.
خط مربوط به آن را رسم کنید
هر موقع که جهت ترند را شناسایی کردید، آن را با یکی دو خط (خطهای مقاومت و حمایت – Resistance & Support)علامتگذاری کنید.
این خط باید نقاط قیمتی در چارت قیمت را به هم متصل کند.
یک ترند نزولی، دنبالهای از نقاط کف و پایین است که با گذشت زمان پایین و پایینتر میآید.
از طرفی دیگر، یک ترند صعودی مجموعهای از نقاط اوج است که رفته و رفته بیشتر اوج میگیرد.
با اتصال آنها شما تصویری شفافتر از ترند پیدا خواهید کرد و استفاده از چارت قیمتی برایتان راحتتر خواهد بود.
از Moving Average استفاده کنید
یک میانگین متحرک (MA) ابزاری ساده و تکنیکال است که میتوانید اطلاعات بسیاری را برای یک معامله گر با تجربه فراهم آورد.
میانگین متحرک قادر است جهت ترند را شناسایی کند.
همینطور یک میانگین متحرک میتواند به شما کمک کند تا نقاط ورود و خروج مطلوب و بهینه را برای معاملات پیدا کنید.
اگر صرفا به تنهایی از آن استفاده نکنید، چنین ابزاری میتواند بسیار مفید واقع شود.
ترند را دنبال کنید
طبق آقای مورفی، ترند بهترین دوست شما در معاملات است. بیشتر معاملهگران برخلاف آن عمل نمیکنند و معمولا آن را دنبال میکنند.
با این حال، شما باید تصمیم بگیرید که قبل از ورود به معامله، در کدام بازه زمانی میخواهید فعالیت کنید.
اطمینان حاصل کنید که بر اساس ترند بلند مدت ، یک معامله کوتاهمدت انجام ندهید.
سطوح مقاوت و حمایت را پیدا کنید
سطوح مقاومت و حمایت(Resistance & Support) مفاهیمی کلیدی در تحلیل تکنیکال محسوب میشوند.
برای مدتی، سطح حمایت به عنوان مرز پایینی رفتار قیمتی، عمل میکند.
از طرفی دیگر مقاومت آستانهی بالا است و قیمت نباید از آن عبور کند.
زمانی که قیمت نماد معاملاتی از مقاومت عبور کند، این سطح میتواند به عنوان سطح حمایت جدید عمل نماید.
این ترفندها و نکات نباید به عنوان قوانینی در نظر گرفته شود که نمیتوان آنها را زیر پا گذاشت.
در عوض اینها مجموعهای از نکات باارزشی هستند که به شما کمک میکنند
بازارها را بهتر درک کرده و اگر به خوبی آنها را پیادهسازی کنید، استراتژی معاملاتی خود را با آنها بهبود ببخشید.
Series: اسطوره های اقتصادی جهان
سرمایه گذاران موفق دنیا مانند ستارههای راک در دنیای مسائل مالی میدرخشند. این سرمایه گذاران با استفاده از استراتژیها و فلسفههای مختلفی که در تجارت استفاده میکنند توانستهاند ثروت زیادی کسب کنند.در این مقاله همراه ما باشید تا 10 تن از سرمایه گذاران موفق در دنیا آشنا شوید.
ایلان ماسک کیست؟ مردی که برای آیندههای دور تلاش میکند!
در هر دوره، افرادی به دنیا میآیند که متفاوتتر از بقیه میاندیشند. آنها پرچمداران ایجاد تغییرات بزرگ در جهان هستند؛ چون نهتنها بهگونهای دیگر به دنیا نگاه میکنند، بلکه افکارشان را عملی کرده و مردم را با خود همراه میکنند. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ زندگینامه «ایلان ماسک» (Elon Musk) میرویم و نگاهی به ماجرای این فرد متفاوت میاندازیم؛ پس با ما همراه باشید.
پیتر برنت کیست؟ 10 توصیه او به معامله گران تازه کار
در این قسمت از خانه سرمایه، نگاهی به طرز تفکر و نگاه پیتر برنت به بازار میاندازیم و با شخصیت او بیشتر آشنا میشویم. اگر بهدنبال یک مربی واقعی برای معاملهگری در بازارهای مالی هستید یا دلتان میخواهد به چند نصیحت واقعی و کارساز که از زبان یک معاملهگر بسیار حرفهای زده میشوند گوش دهید، تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
قدرت های اقتصادی جهان کدامند؟ بررسی ۲۵ کشور برتر جهان در حوزه اقتصاد
سرفصلهای این مقالهتولید ناخالص داخلی (GDP) برآوردی از ارزش کل کالاها و خدمات تولیدی و
مشهورترین نقل قول ها در دنیای ارزهای دیجیتال
سرفصلهای این مقالهمشهور ترین نقل قول ها از زبان افراد معروف بازار ارزهای دیجیتال۱- مشهورترین
علی صابریان
از سال 1390 که مجموعه خانه سرمایه شروع به کار کرد با برگزاری ۳۱ دوره جامع آموزشی بلند مدت، بیش از ۶۰۰۰ تحلیلگر را وارد بازار سرمایه کردهایم. تمام تلاش من و همکارانم ایجاد مرجعی برای آموزش واقعی و صحیح موفقیت مالی و سرمایه گذاری بوده است مرجعی که کمک می کند زندگی بهتری برای خود و اطرافیانمان بسازیم.
بحران مالی و اسطوره های ضد نظام بازار
بحران گسترده ای که اکنون سراسر بازار های مالی دنیا را فرا گرفته و موجب رکود فعالیتهای اقتصادی در اغلب کشورهای جهان شده ، موجی از بیکاری و معضلات اجتماعی را به همراه آورده و توجه رسانه های همگانی و افکار عمومی را به خود جلب کرده است. برای توضیح این بحران و ارائه راههای برون رفت از آن ، مسولان سیا سی اغلب کشورهای ذیربط روی یک موضوع تاکید می ورزند و آن ضرورت دخالت و نظارت بیش از پیش دولتها در حوزه فعالیتهای اقتصادی است.
احزاب چپ و راست حکومتی از انگلستان و آمریکا گرفته تا فرانسه و آلمان با رفع اتهام از خود انگشت اتهام رابه سوی بازار نشانه رفته اند و مدعی شده اند که سود جویی و بی بندوباری حاکم بر نظام بازار عامل اصلی به وجود آمدن این وضعیت اسفبار شده است. واضح است که برای توضیح پدیده پیچیده ای مانند بحران مالی ، داوری های احساسی و شعارهای عوام فریبانه گرچه ممکن است افکار عمومی را موقتا قانع کند، اما به لحاظ علمی کاملا بی ارزش است ودر عمل راه به جایی نمی برد. نکته جالب توجه اینجاست که هیچیک از دستگاههای کارشناسی و تحقیقاتی عریض و طویل دولتی در آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی نتوانسته بودند این بحران را پیش بینی کنند و اکنون نیز قادر توضیح آن در یک چارچوب تئوریک منسجم نیستند.
نظریه های مربوط به بحران را به طور کلی شاید بتوان به سه گروه تقسیم کرد :
۱) نظریه های مارکسیستی که بحران اضافه تولید را ذاتی نظام سرمایه داری و ناشی از استثمار کارگران می دانند .
۲) نظریه های گوناگون شکست بازار، از جمله تئوری کینزی، که معتقدند بازار به تنهایی قادر به ایجاد تعادلهای بهینه نیست و شکست بازار را باید با نظارتها و دخالتهای دولت جبران کرد.
۳) نظریه های اتریشی که مسولیت اصلی در شکل گیری بحران های مالی را متوجه سیاستهای مداخله جویانه دولتی به ویژه سیاستهای پولی تلقی می کنند و بر این رای هستند که علت اصلی بحران در گسترش اعتبا رات تصنعی و خارج از منطق نظام بازار است که موجب اطلاع رسانی نادرست در سیستم اقتصادی شده و منشا تصمیمات فاجعه بار می شود.
مارکس در جلد دوم کتاب سرمایه آنجا که برای توضیح ساختار تولید سرمایه داری کالاهای مصرفی و کالاهای سرمایه ای را از هم تفکیک می کند نکات مهم و قابل تاملی را مطرح می سازد، اما نظریه ارزش- کار و استثمار وی مانع از آن می شود که بتواند نتایج علمی لازم را از آن بگیرد. اتفاقا ، آنچه بحران مالی آشکارا و در عمل خط بطلان بر آن می کشد همین نظریه ارزش- کار است.ذوب شدن ارزش مبادله ای دارایی های مالی و فیزیکی نشان می دهد که ارزش اقتصادی کالاها قائم به هیچ عنصر مادی نیست واین اساسا ارزیابی ذهنی خریداران است که ارزش مبادله ای را تعیین می کند.اما مارکس نظریه دیگری نیز در خصوص سرمایه داری مطرح ساخته وآن فرایند تمرکز تولید وحرکت از رقابت به سوی انحصار است. پیروان مارکس از جمله مهم ترین آنها یعنی لنین این تئوری را مطرح ساختند که سرمایه داری رقابتی در مراحل پیشرفته جای خودرا به سرمایه داری انحصاری می دهد و با ادغام کامل اقتصاد و سیاست امپریالیسم به مثابه عالی ترین مرحله سرمایه داری شکل می گیرد. تصور نظام بازاریا سرمایه داری(اصطلاحی که مخالفان این نظام باب کردند) به عنوان یک نظم سازمانی متمرکز، ویکسا ن انگاشتن آن با قدرت سیاسی سلطه طلبانه جهانی یعنی امپریالیسم ، اسطوره ای است که مارکسیستها در ایجاد ان نقش درجه اول داشتند.
تئوری انباشت اولیه مارکس که استعمار دوران مرکانتیلستها را شرط لازم برای توسعه سرمایه داری در اروپای غربی تلقی می کرد زمینه ساز نظریه های بعدی در باره رابطه میان سرمایه داری و امپریالیسم بود. واقعیت این است که آموزه های همه شمول و جهان وطنانه لیبرالیسم که اوج آنرا در فلسفه سیاسی کانت می توان مشاهده کرد کاملا در تضاد با سیاستهای استعماری و امپریالیستی است. هیچ یک از بنیانگذاران اندیشه لیبرالی و اقتصاد سیاسی کلاسیک مدافع استعمار و جهانگشایی امپریالیستی نبودند. همزمانی سیاستهای استعماری دول غربی و رشد اقتصادی ناشی از گسترش روابط نظام بازار در این جوامع موجب تقویت این شبهه شد که گویا بین این دو پدیده روابط علت و معلولی بر قرار است. نظام بازار مبتنی بر حقوق مالکیت شخصی، آزادی انتخاب و روابط مبادله ای داوطلبانه است. این مبانی ارزشی چه سنخیتی با روابط سلطه طلبانه امپریالیستی می تواند داشته باشد؟
القائ شبهات و ترویج مغالطه های مفهومی منحصربه چپها نیست. اقتصاد دانان حرفه ای ومتعلق به جریانات مسلط آکادمیک ، به ویژه آنها که برای دولتها ویا نها دهای وابسته به دولت کار می کنند نیز از این آفت در امان نمانده اند. یکی از آموزه های اقتصاد خرد در توضیح ساختار بازار این است که در شرایط انحصار کامل که یک بنگاه کل تولید صنعت را در اختیار می گیرد بنگاه و صنعت یکی می شوند به طوریکه بازار در هیئت یک بنگاه (سازمان) ظاهر می گردد. از این بحث نظری اغلب این شبهه ایجاد می شود که بازار ممکن است در شرایطی تبدیل به بنگاه یا سازمان شود. این تصور خواه نا خواه یاد آور تئوری سرمایه داری انحصاری مارکسیستها است.
واقعیت این است که نظم های حاکم بر بازار و بنگاه ماهیت های کاملا متفاوت دارند. نظم بازار از نوع انتزاعی- اعتباری است حال آنکه بنگاه نظم انضمامی- سازمانی دارد. نظام تصمیم گیری در بازار دارای خصلت چند مرکزی وقاعده- محور است در حالیکه تصمیم گیری در بنگاه به نحو تک مرکزی و هدف- محور صورت می گیرد. خلط مفهومی این دو نظم می تواند به نتایج نظری گمراه کننده ای منجر شود. به عنوان مثال در جریان بحران مالی اخیر ، تصمیم گیری های نا درست برخی بنگاهها به حساب نظام بازار گذاشته شد و در کیفر خواست علیه این نظام گویا دادستان از این نکته بسیار مهم و اساسی غفلت کرد که متهم یک موجود انتزاعی- اعتباری و لذا فاقد قدرت تصمیم گیری است!
همانگونه که هایک نشان داده است بازار یک نظم خود جوش و قاعده- محور همانند زبان است که حیثیت وجودی مستقل از آن خود ندارد و به اعتبار رعایت برخی قواعد کلی شکل گرفته و منشا اثر در روابط میان انسانها می شود. همان طور که هیچ زبانی را به هیچ اتهامی در هیچ دادگاهی نمی توان محکوم کرد ، سخن گفتن از تقصیر نظم بازار نیز بی معنی است. البته منظور این نیست که اینگونه نظم ها کامل و بی عیبند بلکه مقصود روشن کردن جایگاه معرفت شناختی آنها ست. هیچ نظمی در عالم انسانی بی عیب و نقص نیست ، نظم بازار را نیز نمی توان از این قاعده مستثنی دانست.
برخی اقتصاد دانان بر این رای هستند که بازار آزاد (لسه فر) در همه شرایط به نحو مطلوب عمل نمی کند و برای رفع این عیب تصمیمات اداری- دولتی خارج از نظام بازار ضرورت دارد. مصداق هایی که در این خصوص ذکر می شود ازقبیل نابرابری در توزیع درآمد و ثروت و یا آثار خارجی منفی ناشی از آلوده کردن محیط زیست وغیره ، مباحث زیادی را در محافل آکادمیک دامن زده است. بدون وارد شدن در جزئیات این مباحث پیچیده فقط اشاره می کنیم که شکست بازار الزاما و همیشه به این معنی نیست که راه حل جایگزین بهتر است. تجربه دولتی سازی ده های پس از جنگ دوم جها نی نشان داد که شکست دولت در بسیاری از موارد بد تر از شکست بازار بوده است. در باره بحران مالی اخیر نیز می توان گفت که مسئله اساسا ریشه در دولت و تصمیمات سیاسی دارد.
برای روشن شدن موضوع لازم است مفهوم ذوب شدن یا از بین رفتن دارایی های مالی را بررسی کنیم. تخمین های جدید حاکی از آن است که در جریان بحران اخیر حدود پنجاه تریلیون دلار دارایی مالی از صحنه روزگار محو شده است. برای درک ابعاد این رقم کافی است یاد آوری کنیم که این مبلغ بیش از سه برابر تولید ناخالص سالانه ایالات متحده آمریکا است. پرسش این است که چه بر سر این دارایی ها آمده و معنای ذوب شدن و دود شدن آنها چیست؟ واقعیت ساده و ابتدایی این است که هیچ دارایی فیزیکی از بین نرفته است ، ساختمانها ، کار خانه ها ، ماشین آلات ، نیروگاهها و غیره همه سرجای خود همچنان اسطوره بازارهای مالی هستند.آنچه نقصان یافته ارزیابی مردم(خریداران بالقوه) از ارزش اقتصادی این دارایی ها است. به سخن دیگر، آنچه را که مردم پیش از این حاضر بودند بر فرض به پنجاه دلار بخرند اکنون به پنج دلار هم نمی خرند. اصطلاحی که کارشناسان برای توضیح این پدیده به کار می برند حباب مالی است. منظور این است که برخی مواقع ارزش دارایی ها در بازار بیش از حد رشد کرده و مانند حباب باد می شود و زمانی که مردم به این واقعیت پی می برند حباب می ترکد و قیمت دارایی ها حتی به زیر ارزش واقعیشان سقوط می کند.
آنچه سیاستمداران و مسولان حکومتی در رسانه ها تبلیغ می کنند عمدتا تاکید بر سودجویی برخی بنگاههای مالی و سرمایه گذاری به عنوان علت اصلی شکل گیری حباب است. آنها انبساط بی رویه بازارهای مالی را به اقدامات کنترل نشده این موسسات نسبت می دهند و می گویند اگر نظارت بیشتری بر فعالیتهای آنها صورت می گرفت این مشکل پیش نمی آمد. تردیدی نیست که نه فقط در نظام بازار آزاد بلکه در هر شرایطی انسانها به طور معمول در پی حد اکثر کردن منافع خود هستند. مسئله دقیقا این است که چگونه می توان این میل طبیعی فردی را در جهت منافع عمومی سوق داد؟ بزرگترین دستاورد علم اقتصاد تا کنون این بوده که نشان دهد که چگونه سازوکار های بازار آزاد می تواند این مقصود را برآورده سازد.
اقتصاد دانان مکتب اتریش از دهه های نخستین سده بیستم میلادی بر این نکته مهم تاکید می ورزیدند که بحرانهای مالی ریشه در رونق های تصنعی ناشی از سیاستهای گسترش اعتبارات دارد که دولتها اساسا بانی و مشوق آن هستند. با شکل گیری پول دولتی و انحصاری شدن عرضه آن توسط بانک مرکزی ، تعقیب این سیاستها آسانتر و منافعشان برای ودلتمردان بیشتر شده است. تبدیل شدن پول خصوصی کالایی به پول دولتی اعتباری، بر دامنه قدرت اقتصادی سیاستمداران به شدت افزوده است. به عقیده اتریشی ها منشا بحران را باید در همین پول دولتی و تالی های فاسد آن جستجو کرد. نگاهی به بحران مالی اخیر که نقطه آغاز آن بازار مسکن آمریکا بود آشکار می سازد که چگونه سیاستهای پولی انبساطی منجر به شکل گیری حباب ابتدا در بازار مسکن و سپس در بازار های مالی شد.
نرخ بهره های واقعی بسیار پایین و بعضا منفی که تنها با تکیه بر پول دولتی امکان پذیربود توهم فراوانی پس انداز و ارزان بودن سرمایه را در کل نظام اقتصادی دامن زد و در نتیجه فعالان کسب اسطوره بازارهای مالی و کار را وادار به تصمیم گیریهای نا درست نمود. ارائه وامهای ارزان قیمت که هیچ تناسبی با توان واقعی پس انداز مردم آمریکا نداشت تقاضا برای مسکن را به طور تصنعی و به شدت افزایش داد و باعث بالا رفتن غیر واقعی قیمت های در بازار مسکن شد. به این ترتیب اطلاعات نا درست مضاعفی به بازارهای مالی منتقل شد وارزش دارایی های مالی مشتق از مسکن را به نوبه خود افزایش داد. این مارپیچ توهمی ناشی از سیاستهای پولی نادرست حباب مالی عظیمی را به وجود آورد که در نهایت و دیر یا زود ناگزیر از ترکیدن بود.
اینکه بانکهای سرمایه گذاری و دیگر بنگاههای مالی در این میان رفتار سود جویانه و حتی ماجراجویانه داشتند تردیدی نیست اما واقعیت این است که بدون سیاستهای انبساطی پولی و پراکندن اطلاعات نادرست چنین اتفاقی در این ابعاد نمی افتاد. مطابق تئوری اتریشی ها اگر پول خصوصی کالایی بر اقتصاد حاکم بود امکان گسترش اعتبارات فراتر از توان پس انداز واقعی مردم هرگز به وجود نمی آمد.
این پول دولتی ا ست که موجب خلق سرمایه های بی پشتوانه توهمی می شود.دارایی های مالی که امروز دود می شوند واز بین می روند در واقع هیچگاه وجود نداشتند و نشانه توهم ناشی از اسطوره بازارهای مالی اسطوره بازارهای مالی اطلاعات نادرست بودند. واضح است که اگر این تئوری را بپذیریم راه حل بحران افزایش کنترل و نظارت دولت بر نهادهای مالی یا دیگر حوزه های اقتصادی نخواهد بود. راه حل اساسی در خارج کردن نظام پولی از انحصار دولتی و باز گرداندن منطق بازار به روابط پولی خواهد بود. اما لازمه این کار اسطوره زدایی از مفهوم بازار و پرده برگرفتن از چهره ایدولوژی های اقتصاد دولتی است.
دیدگاه شما