بهترین حمایت و مقاومت تعریف شده در USD/JPY
تعریف استراتژی خروج
استراتژی رهبرعقیدتی بعد از توافق ژنو : ادامه و گسترش اعتصاب غذا تا مرگ نهایی. بقیه !
اونوقت میگن چرا هی میگی یارو قاط زده. ؟ خب حتما زده که میگم !
اسماعیل هوشیار
تاریخ انتشار: 26.11.2013
Exit Strategy استراتژی خروج
این بحث در مورد Exit Strategy یا «استراتژی خروج» است. استراتژی خروج یعنی چه؟
همنشین بهار
از قدیم و ندیم در گوش ما خواندهاند در هر کاری که وارد میشویم باید راه برگشت خودمان را هم در نظر بگیریم. وگرنه در گِل آن گیر میکنیم. این مسئله بظاهر خیلی پیش پا افتاده است و هر میرزا قشمشم و ننه قمری هم حتی اگر اسم استراتژی خروج را نشنیده باشد با آن آشناست.
اگر عشقمان میکشد بالای درخت یا کوهی رفته، یا از مناری بالا رویم، اشکالی ندارد، برویم اما باید فکر پایین آمدنش را هم بکنیم. چون نمیشود همیشه سر درخت یا بالای منار ماند.
.
اینکه مهدی اخوان ثالث در شعر «چاووشی» میگوید:
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است.
داستان دیگری است.
برگشت به وضع نخستین آنقدر بدیهی است که حتی میکروسافت هم گوشی دستش آمده و مفیدترین کلیدی را که درست کرده «کنترل زد» ctrl+z است که اگر اشتباهی کردیم، (مثلاً متنی را نوشتیم و پاک کردیم و بعد پشیمان شدیم) بتوانیم سر پله اول برگردیم.
.
برای حصول موفقیت در هر کاری شغل، تحصیل، سفر، پیوند، جدایی، و هر چیز دیگری باید بدانیم استراتژی خروج ما چیست. آیا راه بازگشت داریم؟
شناگران پیش از آنکه در یک مسیر طولانی شنا کنند، راه بازگشت به نقطه شروع را هم در نظر میگیرند. بیگدار به آب نمیزنند.
حتی وقتی مغازه میرویم تا لباس یا چیز دیگری بخریم ابتدا باید خاطرجمع باشیم که میتوانیم در صورت لزوم پس بدهیم. داشتن انتخاب خروج از یک تصمیم نقش مهمی در تصمیم گیری دارد.
به قول «رابرت دِ نیرو» Robert De Niro بازیگر و کارگردان ایتالیایی-آمریکایی، «نباید پایمان را جایی بگذاریم که نتوانیم از آن خارج شویم.»
.
استراتژی خروج یک مفهوم کلیدی در برنامهریزی است و تقریبا در مورد هر پروژهای مستقل از موضوع پروژه تعریف میشود.
بعد از لشگرکشی به عراق و افغانستان، وقتی متجاوزین مثل خر «خرّه مانده»، در باتلاق جنگ گیر کردند، ذکر و فکرشان استراتژی خروج بود و دیدیم در عراق سیاست آمریکا تغییر کرد و استراتژی خروج کلید خورد. در افغانستان نیز استراتژی خرو ج در دستور کار مدعیان صاحب اختیاری جهان شدهاست.
جنبش حماس که «ازمابهتران» آنرا به حساب نمیآورند و مرتجعش مینامند عملاً به واقعیت خارج از ذهن خود بها داد و با بیان اینکه ورود نیروهای حزب الله لبنان به سوریه باعث شده تنشهای طایفهای در منطقه تشدید شود و مساله فلسطین مساله اساسی ماست ـ استراتژی خروج را برگزید.
حتی حماس (حماسی که بعد از اعدام صدام حسین خیمه عزا بپا کرد و قتل اسامه بن لادن را تسلیت گفت و با جنبش فتح از اساس متفاوت است) نشان داد برخلاف مدعیان انقلابیگری و نوک پیکان تکاملی، «بهروز» است. لجاجت و مقاومت را یکی نمیگیرد و غیر منعطف با شرایط زمان نیست.
در همه جنگها، فرماندهان ضمن طرح حمله، فکر عقب نشینی و خروج از صحنه عملیات را هم میکنند. فوت و فن استراتژی خروج خودش یک علم است.
.
فقط جنگ نیست که احتیاج به استراتژی خروج دارد، هر کاری از تإسیس یک شرکت گرفته تا وصلت با یک گروه سیاسی و حتی رفتن به یک آسمانخراش، لازم است راه در رو آن را هم بشناسیم وگرنه در شرایط خطیر گیج و ویج میشویم.
برای همین در بیشتر ساختمانهای عمومی علامت استراتژی خروج را به دیوار میزنند و زیر آن نقشه ای از ساختمان و مسیرهای خروجی به نحوی ترسیم شده که توجه حاضران در آن مکان را جلب کند. هدف آن است که اگر سانحه ای مثل آتش سوزی رخ داد همه بتوانند راه گریز پیدا کنند.
.
همانطور که گفتم این مسئله خیلی ساده و بدیهی مینماید اما بسیار پیش آمده که کاری را شروع کردهایم و یا تصمیمی را گرفته ایم و به هر دلیلی نمیخواهیم ادامه دهیم و راه پس و پیش نداریم و به درد چکنم چکنم گرفتار میشویم.
پلهای پشت سر خراب شده و ما در راه بی بازگشت حیران میشویم و نمیدانیم چه خاکی بر سر کنیم.
بخصوص که «جبر جو» میتواند ما را در تار عنکبوتی خودش اسیر و ابیر کند و عملاً راهی برای خروج نداشته باشیم.
پانویس
Exit Strategy (استراتژی خروج) سرآغاز مقالهای بود که نوشتم اما از خیر انتشارش گذشتم.
حالا حالاها بد و بیراه و هرزه نویسی، به خرد و انصاف تیپا میزند و حق اظهار نظر و مصونیت اظهار نظر پایمال میگردد.
همه به سوی هم سنگ میاندازیم و بر سر شاخ بن میبریم.
.
آه، ما که میخواستیم زمین را آماده مهربانی کنیم خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم.
بخش پایانی شعر برتولت برشت برای آیندگان
Ach, wir
Die wir den Boden bereiten wollten für Freundlichkeit
Konnten selber nicht freundlich sein.
An die Nachgeborenen
Bertolt Brecht
از شما دعوت میکنم ویدیوی ضمیمه را (در آدرس زیر) تعریف استراتژی خروج بشنوید. همسرایی آغاز ویدیو (. بیزارم از دین شما. از پینه پیشانی و دلهای سنگین شما. ) مربوط به روز تاسوعا و مردم محله شیخداد یزد است.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
استراتژی معاملاتی چیست؟
مهمترین هدف برای طراحی یک استراتژی معاملاتی، دوری از معاملات احساسی است.
معاملهگران از برای یافتن بهترین نقطه ورود و خروج، زمان معامله، حجم معامله و بقیه موارد موردنیاز برای یک معامله استفاده میکنند.
وظیفه اصلی یک معاملهگر یافتن استراتژی همسو با تفکرات و روانشناسی خود است و این موضوع مشخص نمیشود مگر اینکه مدتی را با آن استراتژی معامله کند. پسازاینکه استراتژی موردنظر خود را یافت باید دائم در حال بهینه کردن آن باشد تا بتواند تغییرات بازار را تشخیص دهد و همواره سود ده بماند.(در ادامه مقاله بهبود روش معامله را هم بخوانید)
در انتخاب و استفاده از استراتژی معاملهگر باید پذیرش این موضوع را نیز داشته باشد که با توجه به اینکه بازارها تغییر میکنند گاهی ممکن است استراتژی نیاز به تغییر اساسی و یا حتی کنار گذاشته شدن دارد.
در زیر انواع استراتژی های معاملاتی در بورس و سایر بازارهای مالی را به شما معرفی میکنیم البته این تقسیمبندی با نظر شخصی خودم ایجادشده و میتواند بسته به نظر هر معاملهگری متفاوت باشد.
انواع استراتژی معاملاتی
استراتژیهای معاملاتی به ۴ دسته تقسیم میشوند:
- ابزار محور(اندیکاتوری، اسیلاتوری)
- محاسباتی
- ترکیبی
۱٫استراتژیهای ابزار محور (اندیکاتوری و اسیلاتوری)
اندیکاتورها و اسیلاتورها مجموعهای از فرمولها و ابزارهای ریاضی هستند که بهصورت خطوط یا اعداد روی نمودار ظاهر میشوند و به تحلیلگر کمک میکنند تا روند بازار را تشخیص دهند.
اندیکاتورها انواع مختلف دارند که در اینجا از بسط این موضوع خودداری میکنم.
در پلتفرمهای معاملاتی اندیکاتورها و اسیلاتورهای زیادی تعبیهشده و هرکدام کار مشخصی انجام میدهند. برای استفاده از آنها معاملهگر باید بهصورت دقیق با طرز کار آن آشنا باشد تا بتواند بهدرستی از آنها استفاده کند.
استفاده از اندیکاتور و تفسیر آن بر روی قیمت کار سادهای است. به همین دلیل است که بسیاری از معاملهگران تازهکار از آن استفاده میکنند.
ولی نکات پنهانی در آن است که باید حتماً به آنها توجه کنید.
درصورتیکه شما از طرفداران استراتژیهای اندیکاتوری هستید، حتماً به نکات زیر توجه کنید:
- اندیکاتورهای با استفاده از اطلاعات گذشته، تفسیری از آینده به شما میدهند و این یعنی خطا. چون هرگونه تفسیری از آینده بر مبنای گذشته با خطا همراه است.
- اکثر اندیکاتورها و اسیلاتورها دارای پارامترهای ورودی هستند مثلاً پارامتر Period در میانگین متحرک و یا Deviation در باندهای بولینجر
این پارامترها مقادیر مختلفی را به خود میگیرند و معاملهگر باید پارامترهای مناسب را برای محصول و تایم معاملاتی خود انتخاب کند. در صورت انتخاب نادرست، معامله با خطا انجام خواهد شد و نتیجه آن زیان است.(در ادامه مقاله نحو ترسیم خطوط حمایت و مقاومت را هم بخوانید)
- اندیکاتور، مشتقی از قیمت است یعنی اندیکاتورها بعد از حرکت قیمت، حرکت میکنند و این موضوع تأخیر در تصمیمگیری را به وجود میآورد.
- استفاده از تعداد زیادی از اندیکاتورها بهمنظور تائید بیشتر، تأخیر در ورود ایجاد میکند و این باعث میشود از حرکت اصلی قیمت جا بمانیم و مقداری از حرکت قیمت را از دست بدهیم
- درصورتیکه بیش از یک اندیکاتور استفاده میکنید، باید حتماً دقت کنید که مفهوم هر اندیکاتور چیست، یا برای چه منظوری استفاده میشود؟
مثلاً: اگر از روی چارت قیمت خود میانگین متحرک و مکدی را دارید، باید بدانید که مکدی از ۲ میانگین متحرک تشکیلشده و اگر از مکدی برای تشخیص روند یا تائید روند استفاده میکنید، توجه داشته باشید هر دو اندیکاتور (اسیلاتور) شما حرف تقریباً مشابهی میزنند. در این صورت شما نهتنها ابزار تأییدی به تحلیل خود اضافه نکردید، بلکه تنها باعث تأخیر در ایجاد سیگنال شدهاید.
(توضیح: از مکدی برای تشخیص واگرایی هم استفاده میشود)
۲٫استراتژی پرایس اکشن
علاقهمندان این سبک، فقط بر روی قیمت تمرکز میکنند و عقیده دارند تمام مفاهیم و احساسات و عملکرد معاملهگران در چارت قیمتی خلاصه میشود. آنها اعتقاد دارند هر ابزاری را روی نمودار بیندازند باعث تأخیر در تصمیمگیری میشود و مقداری از سود را از دست میدهند.
این سبک و استراتژی علاقهمندان بسیاری در سراسر دنیا دارد و ازنظر من هم جزو کاراترین استراتژیهای معاملاتی است.
در پرایس اکشن با حال بازار کارداریم. در این روش سؤال این نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد، سؤال اصلی این است که چرا این اتفاق دارد میافتد؟
این روش تحلیل میکند چرا سوینگها در بازار شکل میگیرد، چرا قیمت یک حمایت یا مقاومت را میشکند، یا چرا نمیشکند.
با پاسخ به این سؤالها و سؤالهای بسیار دیگر، رفتار مناسب را برای پاسخ به آن چرا ها، اتخاذ میکنند.
۳٫استراتژیهای محاسباتی
این استراتژیها بر اساس فرمولهای ریاضی ایجاد میشوند و نیازی به تحلیل ندارند.
استراتژیهایی مانند مارتینگل و استراتژی گرید، از این نوع استراتژیها هستند. با جستجوی در اینترنت میتوانید درباره این استراتژیها مطالعه کنید.
این استراتژیها به دلیل سادگی و عدم نیاز به تحلیل، طرفداران زیادی دارد ولی معایبی دارد که در زیر به بیان آنها میپردازیم:
- نیاز به محاسبات سریع دارند و محاسبات دستی معمولاً سرعت و دقت کافی ندارند
- مدیریت سرمایه و مدیریت پوزیشنهای باز در آنها بسیار مهم است و در صورت رعایت نکردن این دو مورد زیانهای سنگینی بهحساب وارد میکند.
- در صورت پذیرفتن ریسک بالا میتوان انتظار سوددهی خوبی از آنها داشت در غیر این صورت من اصطلاح “قلک” را برای آن انتخاب میکنم و در صورت رعایت مدیریت ریسک و سرمایه سختگیرانه میتوان رقم محدودی از آنها انتظار سوددهی داشت.
- بهترین راه برای استفاده از این نوع استراتژیها، استفاده از اکسپرت یا معاملات خودکا ر است که هر معاملهگری توان آن را ندارد.
۴٫استراتژیهای ترکیبی:
این استراتژیها ترکیبی از استراتژیهای فوق هستند که معاملهگر میتواند با سلیقه خود آنها را باهم ترکیب کند. مثلاً میتواند از چند اندیکاتور و یا ابزار خاص در استراتژی پرایس اکشن استفاده کند.
و یا میتواند با تحلیلی که در استراتژی معاملاتی در بورس و سایر بازارهای مالی خود دارد از استراتژیهای محاسباتی استفاده کند.
مثلاً من در یکی از استراتژیهای معاملاتی خودم که بالای ۹۰ درصد صحت معامله دارد (از هر ۱۰۰ معامله ۹۰ تای آن با سود بسته میشود) از استراتژی مارتینگل (محدود) در پوزیشنهای زیان ده خود استفاده میکنم.
استفاده از این روش، یعنی ترکیبی، نیازمند این است که بر همه روشهای فوق مسلط باشید و بتوانید نقطهضعف یک روش را با روش دیگر برطرف کنید.
ما در این مقاله بیشتر مورد انواع استراتژی معاملاتی و تعریف استراتژی معاملاتی چیست پرداختیم، شما میتوانید نظرات و تجربیات خود را در این زمینه با ما و سایر دوستان به اشتراک بگذارید.
جهت مطالعه بیشتر این مطلب را مطالعه کنید.
در اخر به شما علاقه مندان به بازارهای مالی توصیه میکنم دوره استاد موسوی به نام دوره روانشناسي معامله گري را حتما تهیه کنید.
سه استراتژی مهم برای خروج از معامله
معاملهگران بخش زیادی از انرژی خود را صرف تعیین زمان مناسب برای ورود به معامله صرف میکنند. اگرچه این موضوع مهم است اما درنهایت جایی که معاملهگر برای خروج از معامله انتخاب میکند، میزان موفقیت آنها را در معامله را مشخص میکند. در این مقاله به سه استراتژی خروج از معامله میپردازیم که معاملهگران برای خروج از معامله باید در نظر بگیرند.
استراتژیهای مؤثر برای خروج از معاملات:
- استفاده از stop/limit مرسوم (استفاده از خطوط مقاومت و حمایت)
- تریلینگ استاپ میانگین متحرک
- رویکرد مبتنی بر نوسانات با استفاده از ATR
استراتژی اول: استفاده از stop/limit مرسوم (استفاده از خطوط مقاومت و حمایت)
یکی از بهترین راهها برای کنترل احساسات هنگام معامله، تعیین اهداف در زمان ورود به معامله است. این بسیار بهتر از آن است که بدون حد ضرر وارد معامله شوید و تمام مدت نگران از دست دادن پول خود باشید.
طبق تحقیقی که از ۳۰ میلیون معامله انجامگرفته، معلوم شده است که اکثر معاملهگران موفق از نسبت ریسک به ریوارد حداقل ۱:۱ استفاده میکنند.
قبل از ورود به معامله، معاملهگران باید ریسکی که تعریف استراتژی خروج توانایی تحمل آن را دارند مشخص کنند و در آن سطح حد ضرر خود را قرار دهند. اگر معاملهگران اشتباه کرده باشند، معامله بهطور خودکار در سطح میزان ریسک قابلقبول بسته میشود و اگر درست معامله کرده باشند، در زمان صحیح با سود موردنظر از معامله خارج میشوند در هر دو صورت خروجی که معاملهگر انتظار دارد، رخ خواهد داد.
بهترین حمایت و مقاومت تعریف شده در USD/JPY
معاملهگرانی که به دنبال معامله خرید هستند، از فرصت بازگشت قیمت از سطوح حمایتی دز کنار یک سیگنال واضح از اندیکاتورها استفاده میکنند. از آنجا که قیمت موقتا مقداری به داخل سطح حمایت نفوذ میکند، معاملهگران حد ضرر خود را اندکی زیر خط حمایت قرار میدهند. در این حالت، حد سود نیز میتوانند در سطوح مقاومت قرار گیرند. برای این تعریف استراتژی خروج معاملات فروش نیز این رویه معکوس است.حد ضرر در نزدیکی خطوط مقاومت و حد سود روی خطوط حمایت قرار میگیرند.
استراتژی دوم: تریلینگ استاپ به روش میانگین متحرک
مدتهاست که میانگین متحرک بهعنوان یک ابزار مناسب جهت فیلتر کردن جفت ارزها شناخته شده است. ایده اصلی این است که وقتی قیمت بالای میانگین متحرک در حال حرکت است، معاملهگران به دنبال فرصت خرید و هنگامیکه قیمت پایین میانگین متحرک در حال حرکت است، به دنبال فرصت فروش میگردند. بااینحال استفاده از میانگین متحرک بهعنوان یک سیگنال خروج نیز میتواند مفید واقع شود.
ایده این است که اگر یک میانگین متحرک از میان قیمت عبور کند باید منتظر تغییر روند باشیم. معاملهگران روند به دنبال این هستند که بهمحض وقوع تغییر روند معامله را ببندند. به همین دلیل است که تعیین حد توقف با استفاده از میانگین متحرک میتواند مؤثر باشد.
تصویر بالا استفاده از میانگین متحرک صد روزه برای تعیین حد سود و حد ضرر را نشان میدهد. در این نمودار، بعد از شکسته شدن مقاومت و با توجه به اینکه قیمت بالای میانگین متحرک ۱۰۰ روزه است، وارد معامله خرید میشویم، حد ضرر را در ۲۲۰ پوینت زیر نقطهی ورود (یعنی نقطهای که میانگین متحرک در آن قرار دارد) و حد سود را ۴۴۰ پوینت بالای نقطهی ورود قرار میدهیم. بهاینترتیب نسبت ریسک به ریوارد ۲:۱ حاصل میشود. با افزایش قیمت، میانگین متحرک نیز حرکت میکند و ما نیز باید نقطه حد ضرر را به همانجا جابجا کنیم که میانگین متحرک میرود. این کار از زیان ما درصورت بروز تغییرات شدید قیمتی جلوگیری میکند.
استراتژی سوم: رویکرد مبتنی بر نوسانات با استفاده از ATR
روش نهایی استفاده از اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (یا اندیکاتور ATR) است. ATR برای اندازهگیری نوسانات بازار طراحیشده است. این اندیکاتور با در نظرگرفتن میانگین فاصله نقاط High و Low در ۱۴ کندل آخر، به معاملهگران میگوید که تغییرات بازار تا چه اندازه شدید است. معاملهگران با استفاده از این روش حد سود و حد ضرر خود را در معامله تعیین میکنند.
هرچه ATR برای یک جفت ارز بیشتر باشد، حد ضرر باید با فاصله بیشتری لحاظ شود. به این خاطر که اعمال حد ضرر نزدیک برای یک جفت ارز با نوسان بالا باعث میشود زمانی که جفت ارز شروع به نوسان میکند، معامله بهسرعت بسته شود. به شکل مشابه، قرار دادن یک حد ضرر دور برای جفت ارزی که نوسان کمی دارد، ممکن است میزان ریسک را بیشتر ازآنچه واقعاً نیاز است، افزایش دهد.
اندیکاتور ATR را میتوانید در تمام تایم فریمها استفاده کنید. کار با این اندیکاتور نیز ساده است. تنها کافی است حد ضرر خود را کمی بالاتر از سطح ATR ۱۰۰٪ تنظیم کرده و حد سود خود را نیز حداقل در همان فاصله از نقطه ورود تنظیم کنید.
در تصویر بالا اندیکاتور ATR با رنگ آبی در زیر چارت نفت برنت مشخص شده است. همانطور که میبینید بالاترین میانگین نوسانات بهدستآمده ۱۳۵.۸ پیپ است. بنابراین هنگامیکه معاملهگر قصد انجام معامله کوتاهمدت را داشته باشد، میتواند حد ضرر و حد سود خود را در بازه ۱۳۵.۸ پیپ بالا و پایین نقطه ورود قرار دهد تا بدین ترتیب به نسبت ریسک به ریوارد ۱:۱ دست پیدا کند. قرار دادن حد ضرر در اطراف ATR در اصل یک استاپ نوسان محسوب میشود.
در نمودار مشخص است که با در نظر گرفتن ریسک به ریوارد ۱:۱ معامله خیلی زودتر ازآنچه باید بستهشده است و معاملهگر میتوانست باز هم از این معامله سود کسب کند. این موضوع اهمیت تعیین نسبت ریسک به ریوارد را مشخص میکند. معاملهگران باید حد سودی بزرگتر از حد ضرر خود در نظر بگیرند تا نسبت ریسک به ریوارد بهینه تضمین شود.
تعریف استراتژی خروج
آخرین مقالات
اهمیت شناخت بازار در موفقیت استارتآپها
مقدمه
دنیای امروز، دنیای نوآوری و فناوری است. ایدهپروری، تفکر خلاق و عرضه یک محصول نوآورانه برای پاسخ به یک نیاز بازار، کلید موفقیت در کسبوکارها محسوب میشود. اما آیا همیشه و در هر شرایطی میتوان به موفقیت محصول امید بست؟ آیا هر محصول جدید و نوآورانه به موفقیت ختم میشود؟ چرا بیشتر کسبوکارهای استارتآپی در تجاریسازی ایدههای خلاقانه و ناب خود شکست میخورند؟
بررسیها نشان میدهد که در بسیاری از موارد، تلاشهای کارآفرینانه با شکست مواجه میشوند. بنیانگذاران استارتآپی، اغلب نمیتوانند نیازهای بازار را به درستی تشخیص داده و حتی در صورت عبور از این مرحله، نمیتوانند هدف محصول و کارکردهای اصلی مورد انتظار آن را با توجه به خواست و نیاز مشتری تعیین کنند. اینکه چرا استارتآپها نمیتوانند نیازهای بازار را برآورده نمایند، دلایل مشخص و متعددی دارد که آشکارترین آنها، خود محصول و تناسب آن با بازار تقاضا است!
برای تضمین موفقیت، بایستی بازار تقاضا را به خوبی شناخت تا بتوان ایده، فناوری و محصول نهایی را دقیقاً در جهت رفع نیاز شناسایی شده توسعه داد. در این حالت، تناسب بین محصول و بازار اتفاق افتاده و عملاً نوآوری به یک تلاش موفق تجاری مبدل میگردد. سؤال اینجا است که منظور از شناخت بازار چیست و چگونه میتوان آن را شناخت؟
در این مقاله، مروری اجمالی بر این موضوع مهم داشته و در سعی شده تا مهمترین ابعاد شناخت بازار، برای کارآفرینان و استارتآپها تشریح گردد.
چرا کارآفرینان قبل از ورود به بازار، باید آن را به خوبی بشناسند؟
اساس و بنیان کسبوکارهای استارتآپی، بر ایجاد یک ایده نوآورانه و تلاش برای تجاریسازی آن در یک فضای پویا و به دور از ساختارهای سلسله مراتبی و خشک سازمانهای بزرگ است. بدیهی است که این ویژگی، مجموعهای از ملاحظات و محدودیتها، اعم از مالی، منابع انسانی و . را پدید میآورد. اما مهمتر از همه اینها، ریسک ناشی از عدم قطعیت است که میتواند شکست بسیاری از ایدههای فنی جالبتوجه را رقم بزند.
صاحبنظران در ارتباط با نرخ بالای شکستهای استارتآپی، عوامل متعددی را یادآور میشوند که در میان آنها، بازار و مشتری در زمره مهمترین فاکتورها قرار دارند. به مبحث بازار، از چند نظر میتوان نگریست. اول اینکه آیا ایده مطرح شده، از کیفیت فنی لازم برای برآورده ساختن نیاز بازار برخوردار است؟ شاید حتی نیاز بازار بهدرستی تشخیص داده شده باشد، اما توانمندی لازم برای رفع آن وجود ندارد. اغلب کارآفرینان و صاحبان ایده، بر روی همین مشکل متمرکز میشوند و به دلیل سابقه فنی خود و ناآشنایی با سایر جنبههای کسبوکار، فکر میکنند که اگر محصولشان از کیفیت فنی مناسبی برخوردار باشد، دیگر همه چیز تمام است. این در حالی است که بررسیها نشان میدهد، کیفیت فنی قابلقبول، تنها یکی از شروط موفقیت کسبوکار بوده و در کنار آن، باید به موارد دیگری هم توجه داشت. مسئله دوم، این است که آیا شناخت دقیق بازار و مشخصههای اصلی آن وجود دارد؟ اگر شناخت کافی وجود نداشته باشد، یک گام عقبتر از قبل هستیم و فارغ از اینکه ایده و محصول در چه شرایط کیفی قرار دارد، بازار هیچ استقبالی از محصول به عمل نمیآورد.
یک ربات همه فن حریف برای پخت غذا یا یک محلول شیمیایی ضدویروس و تمیزکننده را در نظر بگیرید. احتمالاً بهعنوان توسعهدهنده و صاحب فناوری، احساس میکنید که یک محصول شاهکار خلق کردهاید. تا حدی درست فکر میکنید، اما در کمال تعجب، هیچ استقبالی از محصولتان نمیشود. با خود میگویید که اشکال در کجا است و شروع به بررسی چندباره محصول و عملکرد فنی آن میکنید. این در حالی است که شاید مشکل در جای دیگری نهفته باشد. مثلاً ربات خود را در منطقهای عرضه کردهاید که فرهنگ تغذیه و ذائقه مردم، مبتنی بر پخت غذای شخصی است. آنها غذا پختن را یک کار مفرح میدانند و طبیعتاً زیر بار یک ربات برای این کار نخواهند رفت. کافی است ربات خود را در شهری صنعتی که زن و مرد در کنار هم به کار و فعالیت مشغولند، عرضه کنید. محدودیت زمانی برای پخت غذا، باعث میشود که این محصول، توجه همه را به خود جلب کند. در مثال دوم، شاید این محلول در دوران کووید-19 با استقبال شدید مواجه شود، اما دو قرن پیش که کسی با ویروس و باکتری آشنایی نداشت و از آن مهمتر، مردم اصلاً اهمیتی برای این پدیده قائل نبودند، احتمالاً یک شکست واقعی برای تولیدکننده رقم میزد.
ربات آشپز و محلول ضدعفونی را میتوان دو مثال انتزاعی از عدم توجه به بازار و ویژگیهای آن دانست. هنگامیکه یک کارآفرین، روند توسعه یک مفهوم و مدل تجاری برای راهاندازی کسبوکار را آغاز میکند، در وهله نخست، باید بازاری را که در آستانه ورود به آن است، در نظر بگیرد. رمز موفقیت، صرف وقت برای درک کامل چشمانداز بازار است که این امر، به معنای سرمایهگذاری در تحقیقات بازار برای تجزیهوتحلیل همه جوانب بازار میباشد.
موارد زیر به شما کمک میکند تا در مورد بازار بالقوه خود بیشتر بدانید و قبل از ورود به آن، استراتژی مناسبی اتخاذ کنید.
1. نقاط ورود به بازار را شناسایی کرده و استراتژی ورود را تدوین نمایید.
یکی از عناصر اصلی در موفقیت یک ایده جدید و تجاریسازی آن، درک بازار و مجموعه بازیگرانی است که با آن درگیر هستند . در ابتدا، شما باید به روشنی مشخص کنید که قصد فروش چه چیزی را به چه کسانی دارید. همچنین، مهم است که تشخیص دهید لزوماً نباید بر یک سهم بزرگ از بازار تمرکز نمود. برخی مواقع، هدف قرار دادن یک بازار کوچک و تخصصی، بهتر از یک بازار بزرگ و پراکنده خواهد بود.
بعد از اینکه بازار خود را شناسایی کردید، باید نحوه دستیابی به مشتریان بالقوه را تعیین کنید. به عبارت دیگر، مشخص کنید که استراتژی ورود شما به بازار هدف چیست. هنگامیکه میخواهید نقاط مختلف ورود را تعیین کنید، مهمترین نکته انتخاب نقطه ورودی است که منجر به بیشترین فرصتهای رشد در بازار هدف شما و بازارهای مجاور آن شود. وقت بگذارید و در مورد هر نقطه ورود بالقوه تحقیق کنید تا اطمینان حاصل نمایید که منابع خود را به بهترین موارد تخصیص میدهید.
2. عوامل کلیدی بازار را تعیین کنید.
هنگام توسعه استراتژی بازار، مهم است که تمام عوامل بالقوه موجود در بازار را به خوبی درک کنید. هزینه، مشخصات جمعیتی مصرفکنندگان و همچنین چالشها و فرصتهای پیش رو، بایستی مورد بررسیهای دقیق قرار گیرند. بررسی این عوامل، به شما کمک میکند تا مشخص کنید چطور نیازی به بازاریابی برای مصرفکنندگان دارید، با چه رقبا و در چه سطحی از رقابت مواجه میشوید و چگونه باید برنامه تجاری خود را توسعه دهید.
بر ای درک بهتر بازار، عوامل زیر را در نظر بگیرید:
الف) هزینهها: از تمام هزینههای احتمالی که ممکن است کسبوکارتان را تحت تأثیر قرار داده و قیمت تمام شده محصول را افزایش دهد، فهرستی تهیه کنید. این هزینهها، شامل هزینههای مستقیم، مانند هزینه مواد اولیه، هزینه تولید و هزینه نگهداری محصول و همچنین، هزینههای غیرمستقیم، نظیر مالیات، هزینههای واردات و صادرات، استراتژیهای قیمتگذاری و . میباشد. بررسی کنید که در صورت بروز هزینههای غیرمنتظره، آیا کسبوکار شما توانایی پرداخت سریع آنها را دارد؟ تحلیل هزینهها و یافتن درکی دقیق از آنها، به شما اجازه میدهد تا قدرت مانور خود در بحث توزیع، بازاریابی و فروش را دریابید. برای مثال، بودجه مرتبط با تاکتیکهای بازاریابی را واقعبینانهتر در نظر گرفته و حتی چشمانداز کلی شرکت را بهتر ترسیم کنید.
ب) مصرفکنندگان: شما قرار است محصول خود را به چه کسی بفروشید؟ بزرگترین مشکلات آنها چیست و محصولات یا خدمات شما چگونه میتوانند این مشکلات را برطرف کنند؟ فکر میکنید مشتریان و مصرفکنندگان چه واکنشی به استراتژی بازاریابی شما نشان خواهند داد؟ نظرشان در مورد رقابت چیست؟ آیا به رقبا هم همانند شما نگاه میکنند؟ اگر مصرفکنندگان را به خوبی بشناسید، متوجه خواهید شد که انتخاب آنها تنها متمرکز بر قیمت بوده یا عملکرد محصول یا حتی شهرت و اعتبار برند برای آنها مهمتر است. هر یک از این گزینهها، میتواند تمامی استراتژیهای بازاریابی شما را به کلی تغییر دهند.
ج) چالشها: این احتمال وجود دارد که چالشهای جدیدی به وجود آید که شما نمیدانید چگونه با آنها روبرو شوید. انعطافپذیری و ذهن باز، به شما این امکان را میدهد که هنگام بروز چالشها، واکنش مناسب و به موقعی نشان داده و با ایدههای جدید و نوآورانه، برای مقابله با آنها آماده باشید.
د) فرصتها: حتی هنگامیکه فکر میکنید در اوج موفقیت هستید، باز هم ممکن است که فرصت جدیدی پیش رویتان قرار گیرد که نسبت به همه آنچه پیشتر داشتهاید، ارزش بیشتری دارد. در طرف دیگر نیز، در اوج ناامیدی و هنگامیکه فکر میکنید همه دربها به رویتان بسته شده، ممکن است فرصتی از راه برسد که همه چیز را دستخوش تغییراتی جدی کند. سعی کنید، بازار را با این نگاه فرصتمحور و بهرهبرداری حداکثری از آنها در نظر بگیرید تا تغییر و انطباق با فرصتهای جدید جهت رشد کسبوکار، به سادگی رخ دهد.
3. فرصتهای بازار جهانی را شناسایی کنید.
موفقیت کسبوکار، تنها با تمرکز بر بازار اولیه که اغلب در یک مقیاس محلی و نهایتاً ملی است، حاصل نمیشود. برخی مواقع، نیاز است کمی بلندپروازانهتر نگاه کنید و فرصتها را در یک مقیاس جهانی رصد کنید . این رویکرد، فرصتهای بینالمللی و یک بازار بزرگ جهانی را پیش روی شما قرار میدهد که طبیعتاً تفاوتهای بسیاری با رویکرد فعلی شما خواهد داشت. هنگامیکه قصد گسترش فعالیتها و ورود به بازار جهانی را دارید، برخی الزامات این تحول بنیادین را باید بشناسید.
در ادامه، چند نکته در مورد نحوه آمادهسازی استارتآپها جهت ورود به تجارتهای بینالمللی آورده شده است:
- از آداب و رسوم، فرهنگ و آداب معاشرت رایج در بازار جدید آگاه شوید.
- وضعیت اقتصادی کشور و همچنین نوسانات ارزی، جدول زمانی و مقررات مربوط به واردات و صادرات را حتماً بررسی کنید.
- قوانین و مقررات تجارت در کشور هدف را مدنظر قرار داده و حتیالامکان از وکلای مجرب برای راهنمایی و مشاوره استفاده کنید.
- درباره مصرفکنندگان و فرهنگ کشور هدف تحقیق کنید تا درک کاملی از واکنش مردم محلی به محصولتان به دست آورید.
- فضای رقابتی در کشور هدف را رصد کرده و مهمترین رقبای بالفعل و بالقوه خود را شناسایی کنید.
علاوه بر موارد تعریف استراتژی خروج بالا، این نکته را در نظر داشته باشید که صرف وجود فرصتهایی برای تجارت و کسبوکار در یک بازار جدید (در یک کشور خارجی)، به این معنی نیست که باید کورکورانه وارد این بازار شوید. فرصتهای جدید جهانی، به تحقیقات و صرف زمان مشابه با سرمایهگذاری اصلی شما (تحقیقات بازار هنگام راهاندازی کسبوکار اولیه) نیاز دارند. آماده انجام یک تحقیق و بررسی همهجانبه در بازار هدف جدید باشید که شاید از تحقیقات بازار اولیه هم بیشتر به طول انجامیده و پیچیدهتر باشد!
4. فضای رقابتی فعلی را تحلیل کنید.
درک فضای رقابتی و اطلاع از روند تغییرات در سهم بازیگران از بازار فعلی، یکی از مهمترین الزامات یک کسبوکار موفق است. شما باید وقت بگذارید و درباره نزدیکترین رقبای خود تحقیق کنید. محصول یا خدمت آنها چه مشابهتها و تفاوتهایی با محصول یا خدمت شما دارد؟ از چه مزیت رقابتی، اعم از منابع مالی چشمگیر، قابلیتهای فنی یا تیم کاری قوی برخوردارند؟ سهم بازار هر یک، چه میزان است و روند آن افزایشی یا کاهشی بوده است؟ کلیدیترین موفقیتها و شکستهایشان چه در بعد فنی و چه در سایر ابعاد کسبوکار چه بوده است؟
دقت کنید، اینکه در چه بازاری باید وارد شوید و از کدامیک باید حذر کنید، کاملاً وابسته به سطح رقابتها است. شاید دانستن اینکه در یک بازار مشخص، رقبای متعددی به کار مشغولند، شما را به صرافت اجتناب از تلاش برای ورود به آن بازار بیندازد، ولو اینکه بازار جذاب و بزرگی به نظر آید. حتی ممکن است رقبای زیادی شناسایی نکنید، اما متوجه شوید که بازار به دلایلی از جمله حضور محصولات مشابه در سالهای اخیر، عملاً اشباع شده و شانس چندانی برای موفقیت محصول شما وجود نداشته باشد.
5. استراتژی خروج را تعریف کنید.
مهم نیست که کسبوکار و تجارت شما چگونه گسترش مییابد. تحت هر شرایطی، شما باید یک استراتژی خروج هم برنامهریزی کنید تا برای هر احتمالی در آینده آماده باشید. با خود فکر کنید که اگر موفقیت تعریف استراتژی خروج فوقالعادهای کسب کنید، برنامه بعدی چیست و اگر شکست خوردید، قرار است ادامه دهید یا خیر. یک مثال بارز، کارآفرینان موفقی هستند که پس از راهاندازی یک استارتآپ و رساندن محصول به بازار، آن را به شرکت دیگری واگذار کرده و تمرکز خود را روی یک ایده جدید میگذارند. در این حالت، کارآفرینان سریالی تنها بر تجاریسازی محصول متمرکزند، نه ساختن یک امپراتوری رؤیایی که تا آخر عمر در آن به فعالیت مشغولند. این در حالی است که برخی صاحبان ایده، هیچ تصمیمی به واگذاری کسبوکار خود نداشته و هر موفقیت کوچکی در تجاریسازی محصول، عزم آنها را برای تلاشهای بعدی و ارائه محصولات نوآورانه جدید، راسختر میسازد. حتماً موافقید که اتخاذ هر یک از این دو رویکرد، تفاوتهای فراوانی در مسیر حرکتی یک کارآفرین پدید خواهد آورد!
استراتژی و روشهای خروج از معاملات چه هستند و چگونه در آن خبره شویم؟
درمعاملات روزانه موفق بودن وافزایش تعداد معاملات سودآور و مشاهده رشد منحنی سرمایه بسیار برای معامله گر لذت بخش است. البته برعکس این موضوع نیز برای معاملات ناموفق و کاهش سرمایه نیز صادق است. به هر حال، معاملات ترکیبی است از تجربه، صبر، نوسان بازار ومهمتر از همه مدیریت ریسک یا روشهای خروج از معاملات است که در آخر نتیجه معاملات و افزایش سرمایه بلندمدت معامله گر را تعیین خواهد کرد.اگر چه معاملات روزانه میتواند سودآور باشد، اما با توجه به نکات بسیار ریزی که وجود دارند این نوع معاملات را از معاملات نوسان گیری یا بازههای زمانی بلندمدت جدا میکند. یکی ازمهمترین و بارزترین نکات این تمایز فکر کردن و تصمیمگیری سریع است.
تصمیمگیری در خصوص زمان خروج از بازار، موضوعی است که اغلب معاملهگران جدید در معاملات روزانه با آن روبرو هستند. این مقاله، دستورالعمل کلی برای این دست از معامله گر برای دستیابی به اهداف خود و به طور کل، زمانبندی خروج از بازار را ارائه خواهد داد.
روشهای خروج از معاملات
معمولا برای معامله گران تازهکار وابسته ، تصمیم به خروج از بازار بسیار مورد احساسی است.
در نظر بگیرید که درابتدای سومین معامله سودآور متوالی یا حتی دومین معامله همراه با ضرر خود قرار دارید. تمام نگرانی و اظطراب شما درمورد این است که در آستانه ضرر قرار دارید یا احساس ناآرامی بعد از روند مطلوب خود را دارید، در این شرایط نیاز به تصمیمگیری سریع در بازه زمانی کوتاه را نیز به بقیه موارد اضافه کنید، در این صورت متوجه می شوید که چرا بررسی خروج به موقع از بازار میتواند برای معاملهگران بسیار مهم و ضروری باشد.
در معاملات با بازههای زمانی بلندمدت معاملهگران زمان بیشتری برای فکر کردن دارند، اما باز هم باید مهارت لازم را برای تصمیم خروج نهایی از بازار داشته باشند، زیرا تاخیر در تصمیمگیری و عدم اقدام به موقع میتواند هزینه زیادی برای آنها در برداشته باشد. استراتژی خروج قطعی یکی از روشهایی است که تمام حدس و گمانها را از بین میبرد و شاید حتی این امکان را میدهد تا استراتژی خود را به صورت یک رویه خودکار تبدیل کنید. البته این موضوع میتواند یک اشتباه مهلک باشد.
چرا خروج قطعی، پاسخ مناسبی نیست؟
در بلند مدت سودآوری با قطعیت کامل در معاملات به ندرت امکان پذیر خواهد بود. با توجه به اینکه بازار همیشه در نوسان است و گاهی بیثبات میتوان گفت در نظر گرفتن تمام احتمالات تقریبا غیرممکن است، چه برسد به یک برنامه خروج که مناسب تمام معاملات باشد.این نکته را به خاطر داشته باشید که ما درصدد ارائه رویکردی هستیم که تمام استراتژیهای از قبل تعریف شده برای تمام معاملات را شامل شود؛ زیرا معاملهگران به دنبال این هستند تا فکر کردن را به عنوان یک اقدام برای هماهنگ شدن با ماهیت سریع معاملات در بازههای زمانی کوتاهمدت حذف کنند. به عبارت سادهتر، تمایلی به صرف وقت برای فکر کردن برای معاملات خود نیستند. این موضوع برای معاملهگران بسیار منطقیتر است که گاهی اوقات هدف از پیش تعیین شدهای برای معاملات مبتنی بر شرایط بازار و پیامدهای آن داشته باشند.
درمثال زیر معاملاتی که شامل الگوهای کندل استیک هستند را بررسی خواهیم کرد
فرض کنید معاملهکنندهای در صدد فروش در روند نزولی در بازه زمانی ۱۵ دقیقهای باشد، بررسی سطوح حمایتی و مقاومتی صورتی رنگ در شکل بالا به عنوان هدف قطعی قابل قبول نیست. با انجام معاملات بیشتر، سریعا متوجه خواهید شد که هر معاملهای مناسب داشتن هدف سودآور نخواهد بود.نمودار فوق، سختی انتخاب یک هدف قطعی از پیش تعیین شده را برای هر معامله نشان میدهد.
در این مثال، یک الگوی صعودی داریم که فاصله کمی با وارد شدن به سطح قیمت مشکلساز دارد و میتواند به عنوان هدف قطعی برای معامله کوتاهمدت عمل کند.همانگونه که در بالا مشاهده میکنید، نوسان مورد نظر ارزش بسیار بیشتری نسبت به هدف تعیین شده خواهد داشت.رویکرد بهتر میتواند شامل استراتژی خروج انعطافپذیری باشد که میتواند شما را به هدف ۱ برساند و به معامله امکان دهد که تا هدف ۲ ادامه یابد و بقیه سود را کسب کند.
انعطافپذیرتر بودن برای انجام معاملات، مخصوصا در بازههای زمانی کوتاهتر، میتواند دشوارتر از داشتن هدف قطعی بدون فکر و بررسی باشد. اما موفقیت واقعی انجام معاملات، به شدت به مهارتهای معاملاتی غریزی و بداهه وابسته است که به شما امکان میدهد تا مطابق با شرایط بازار پیش بروید و معاملات خود را بر اساس ساز و کارهای بازار مدیریت کنید. در واقع نمیتوان هدف قطعی و نه رویکرد انعطافپذیر را برای تمام معاملات توصیه کرد. یکی از بهترین روشها برای از بین بردن نگرانی و اضطراب موجود در معاملات و خروج از آنها، استفاده از هر رویکرد بر اساس مزایای آن به جای پیروی از یک قانون مشخص است. این موضوع بدان معنا است که با شرایطی مواجه خواهید شد که باید سریعا تصمیم بگیرید که از معامله خارج شوید. این موضوع ما را به نکته بعدی میرساند.
مطالعه بیشتر:
یادگیری خوانش بهتر بازار
قابلیت خواندن نوسانات قیمت از روی نمودار و پیروی از تاثیراتی است که هر کندل استیک میگذارد مهارتی که بهتر است یاد بگیرید و در آن خبره شوید،. در بیشتر مواقع، حتی معاملهگرانی که نوسانات قیمت را بر اساس استراتژیهای مختلف دنبال میکنند، تحلیلهای خود را محدود کرده و به نقاط و زمانهایی دقت میکنند که میدانند در آن نقطه میتوانند وارد معاملات شوند. این موضوع باعث میشود که در تمام اوقات از ریتم بازار پیروی کنید. بازههای زمانی کوتاهتر، فرصتهای بسیار بیشتری را امکانپذیر میسازد. اگر زیاد معامله میکنید، احتمالا به یک یا چند ابزار معاملاتی محدود تمرکز میکنید که به شما امکان میدهند تا نوسانات قیمت را در کل دوره معاملاتی دنبال کنید. دانستن این موضوع که قیمت در چه شرایطی است و دلیل آن چیست، نه تنها میتواند در معاملات با سودآوری بالقوه، بلکه در مدیریت معاملات نیز مهم باشد؛ زیرا هر چه تصمیمات بیشتر بر اساس دانش و منطق باشد، نگرانی و اضطراب مخصوصا در هنگام تصمیمگیری در خصوص خروج از معاملات را کاهش می یابد گاهی اوقات بهترین رویکرد برای مدیریت یک معامله، مشاهده تاثیر آن معامله است .فارغ از این که سطوح حمایتی و مقاومتی یا خطوط روند را در نظر میگیرد. در این مقاله بیان کردیم که چگونه یک رویکرد انعطافپذیر میتواند به شما امکان دهد تا خروج بهتر خود را زمانبندی کنید. شناخت بازار میتواند به شما در خصوص خروج منطقی از معاملات کمک کند تکیه به نوسان قیمت برای خروج از معاملات میتواند شامل صبر کردن برای وقوع یک کندل استیک خاص باشد، تا سمت و سوی بازار را نشان دهد یا حتی تاثیر بسته شدن یک کندل استیک باشد.
مطالب عنوان شده در بالا برای بیان بهتر این نکته در نظر میگیریم:
در مانع اول، شاهد بسته شدن قیمت در روند نزولی و سپس بازگشت به سطحی هستیم که کندل استیک بسته شده، هنوز در محدوده سطح مقاومتی یا حمایتی قرار دارد. در سطح مقاومتی دوم، شاهد افزایش قیمت بدون توقف هستیم. ایجاد سفارشهایی مانند حد ضرر لزوما به معنای محدود کردن صبر شما به مقدار مشخص نیست؛ زیرا شرایط بازار ممکن است اجرای چنین سفارشهایی را غیرممکن سازد. صبر کردن و مشاهده نحوه بسته شدن کندل استیکهای نزولی در این سطوح، میتواند دلایل منطقی برای معاملهگران به منظور باقی ماندن در این معامله را ایجاد کند. شناخت نوسان قیمت و نقش کندل استیکها و الگوهای نمودار، میتواند کمک شایانی به مدیریت معاملات کند. این موضوع، یک راهکار بینقص نیست؛ زیرا بازار همواره سرشار از غافلگیری است، مخصوصا در بازههای زمانی کوتاهتر با ماهیت پرنوسانتر. اما در اکثر موارد مدیریت معاملات، این شناخت و دانش میتواند منجر به تصمیمگیریهای منطقی از جانب شما شود. هنگامی که خروج از معاملات منطقی است، شرایط بعد از آن کمتر باعث نگرانی و اضطراب میشود. از اینها گذشته، شما نهایت تلاش خود در خصوص خوانش بازار را انجام دادهاید. هر چند، بهترین مزیت داشتن شناخت کافی از نوسان قیمت در خصوص خروج از معاملات، قابلیت اعتماد به غریزه خود در زمان مناسب است. از آنجایی که اکثر کسانی که معاملات زیادی انجام میدهند باید به تصمیمگیری غریزی خود اتکا و اعتماد کنند، شناخت نوسان قیمت، به آنها امکان میدهد تا توازن بینقص و کاملی بین اتکا به غریزه خود و تاثیر عوامل بیرونی به دست آورند.
ارتباط ماهرشدن در معاملات کوتاهمدت و استفاده همزمان از مدیریت ریسک نکته بسیار مهمی است. این مقاله به بررسی رویکردهای مشخصی پرداخت که باید به صورت غریزی در شما شکل بگیرد، تا به شما امکان دهد تا تصمیمگیریهای سریعی داشته باشید. متاسفانه هیچ جایگزینی برای تجربه و به کارگیری دانش خود در این بازار پویا و فعال وجود ندارد. معاملهگران اغلب زمان بسیار زیادی را برای تمرین در نسخههای آزمایشی معاملات یا انجام معاملات با مقادیر کم صرف میکنند. اگرچه این محیطها و شرایط کمک میکنند تا در استراتژی معاملاتی بازنگری کرد، اما هرگز نمیتوانند محیط واقعی تصمیمگیریهای معاملاتی با سرمایههای واقعی را شبیهسازی کنند. هنگام بررسی نکات معاملاتی مانند خروج مناسب که شامل احساسات انسانی هستند، توصیه میشود که در شرایط واقعی و در حساب معاملاتی واقعی خود تمرین کنید.
دیدگاه شما